خطبه دوم:
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الصّلاه والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علَی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقهِ الطّاهره سیّدهِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنهِ أجمعین و علی علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجه القائم اَلمنتظَر . اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهِ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَویلَا.صلوات…
بار دیگر خودم و همه ی شما برادران و خواهران را به تقوای الهی تأکید دارم . مومنین ، میتوانید کاری کنید که ثواب دو نماز را هم ببرید . هم اینکه خودتان حضور پیدا میکنید ، و هم اینکه بنا بگذارید تا هفته ی دیگر ، حداقل یک نفر از مومنینی را که امروز در نماز نمیبینید یادآوری کنید . یادآوری اگر اثر نکند برای یادآوری کننده ثواب را دارد . فذکّر ، فإنّ الذّکرَی تنفع المومنین . یعنی یادآوری کنید ، چون انسان گرفتاری سهو و نسیان است . انسان گاهی حتی منافع مادی دنیایی خودش را هم توجه نکند ، ولی یک خیرخواه و یک دلسوز ، او را به منافع مادی دنیایی اش هم تذکر و توجه میدهد . کجا منافع دنیایی در برابر منفعت اخروی قابل مقایسه است ؟ . حقیقتاً اهتمام به نماز ، و جدی گرفتن نماز ، بسیار راهگشا ، بسیار اثرگذار ، هم برای دنیای انسان ، و هم برای آخرت انسان است . درباره ی نماز ، و نماز یومیه این همه آیات قرآن است ، ولی به خصوص و به ویژه درباره ی نمازجمعه ، هیچ واجبی به این تأکید در قرآن وجود ندارد ؛ راجع به حج و زیارت خانه ی خدا تعبیر قرآن این است که وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ ، حالا این حق را یکی ادا میکند و یکی هم ادا نمیکند ؛ اعلام کرد که حق خدا است ؛ راجع به نماز اقیموالصلاه داریم که نماز یومیه را به پا دارید ، امر میکند . ولی راجع به نمازجمعه میفرماید: فاسعوا الی ذکر الله . بشتابید ، نه اینکه بدوید حتماً ، هرچند که حتی هست در منابع حدیثی ، که یکی از اهالی مدینه بعد از نازل شدن این آیه هفته بعدش میدوید و می آید ، به او گفته شد چرا میدوی ، گفت مگر نشنیدی که نازل شده بشتابید به یاد خدا در این روز؟ ولی خب بشتابید در واقع یعنی اینکه سعی کنید این فرصت را از دست ندهید و محروم نمانید از فیض جمعه و فضل جماعت که برگزار میشود . اینجا بازار دنیا نیست . درست است که این فضا فضای دنیا است ، اما جمعه بازار آخرت است .
خب این هفته مناسبت هایی دارد که به اجمال اینکه روز پژوهش و نوآوری و فناوری که کار خوبی است و امر مقدسی است که داریم . و روزی حمل و نقل ، که حالا به واسطه ی افزایش قیمت بنزین واقعاً حمل و نقل برای جامعه دچار نوسانات شده و اینکه افزایش قیمت آیا عادلانه هست و آیا نیست ؟ خب در هر صورت امیدواریم خدا کند آینده ی ما بهتر از گذشته باشد . همین امسال هم انتخابت مجلس را در اسفند ماه پیش رو داریم . انتخابات مجلس هم واقعاً اثرگذار است . مجلس میتواند دولت را کمک بکند ، راه ببرد ، میتواند دولت را کنترل بکند که دولت بی تدبیری نکند ؛ طراحی در قانون اساسی این شد که مردم نماینده انتخاب کنند و نماینده حرف مردم را بزند . ببینیم حالا که کیست که واقعاً صادقانه حرف مردم را میزند . که آیا طرف هوسمند است که فقط خودش عنوان نمایندگی پیدا کند و یا اینکه اگر در این جامعه قرار گرفته واقعاً در خدمت مردم است . منافع مردم و کشور و نظام و انقلاب و حیثیت و اعتبار . اینها را باید فکر کرد . نه اینکه فلان کس فامیل من است و خواهش کرد من به فلانی رأی بدهم . و یا اینکه فلانی دوست من است و ملاحظه ای داریم . نه اینها نمیشود و تواصه بالحق اینها نیست . بسم الله الرحمن الرحیم وَ الْعَصْرِ 2إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر 3إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ؛ اگر واقعاً نمایندگن نمایندگان مردم باشند ، هم به موقع دولت را یاری و کمک میکنند و هم به موقع دولت را کنترل میکنند . این ذوجنبتین باید لحاظ بشود ، اگر بنا باشد که نماینده آنجا رفته در اختیار دولت قرار بگیرد و هرچه دولت بگوید او هم بگوید بله و چشم و همین است ، خب این که میشود وکیل دولت ، و نمیشود وکیل ملت! . وکیل ملت باید دنبال منافع ملت باشد .
مناسبت مهم این هفته به نظر من ، سالروز شهادت یکی از عالمان برجسته ی انقلابی ، پاک زیسته ، سالم زندگی کرده ، ساده زیست ، شهید بزرگوار مفتح است . بعد از پیروزی انقلاب واقعاً در جاهای مختلف ایشان را پیشنهاد کردند که مسئولیت بپذیرد در رده های بالا . هیچ مسئولیتی را نپذیرفت ، استاد دانشگاه بود ، استاد حوزه بود ، گفت همین کار شریف تعلیم و تربیت را ادامه میدهم . سرآخر کجا به شهادت رسید ؟ مقابل درب ورودی دانشکده ی الهیات دانشگاه تهران به دست عوامل استکبار و گروه فرقان. خب چون استاد دانشگاه بوده ، و قبل از انقلاب هم در دانشگاه تدریس داشت ، لذا سالروز شهادت او به عنوان نماد وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شده است . امام راحل در پیامی که به مناسبت شهادت ایشان داده بود ، وحدت حوزه و دانشگاه را مطالبه کرد و میفرمود : دانشگاه هم باید مرکز ساخت انسان باشد .دانشگاه باید انسان بسازد ف انسان عالم ، انسان دانشمند ، نه دانشمند خالی ، نه عالم خالی . حالا معنای انسان را خود امام در ادامه میفرماید : ما انسان دانشگاهی میخواهیم ، نه فقط معلم و دانشجو ؛ که مثلاً آمار بدهیم چقدر معلم و دانشجو و استاد داریم ؛ باید بگوییم چقدر انسان دانشجو چقدر انسان استاد و یا انسان معلم داریم . دانشگاه باید انسان دانشگاهی تربیت کند ؛ اگر از دانشگاه انسان دانشگاهی بیرون بیاید ، یعنی هم دانش و هم انسانیت داشته باشد ، انسان دانشگاهی حاضر نمیشود کشور خودش را تسلیم قدرتهای استکباری کند . حاضر نمیشود تحت ذلت برود . دشمنان ما از انسان میترسند ؛ انسان یعنی انسان موحد ، انسان مومن ، انسان صاحب انگیزه و انسان صاحب اعتقاد درست . همه ی کسانی که علاقه به کشور دارن ، علاقه به ملت و اسلام دارند ، توانشان را روی هم بگذارند برای اصلاح دانشگاه . امام میفرمود . اگر دانشگاه اصلاح نشود ، خطرش از بمب خوشه ای بالاتر است. حالا محصولات دانشگاه را آدم اینجا و آنجا واقعاً میبیند . خب دانشجویان اساس کارشان از دبستان و فضای آموزش و پرورش چیده میشود ، و معروف است که خشت اول اگر خدای نکرده گر نهد معمار کج ، تا ثریا میرود دیوار کج . باید از پایه و اساس به فکر بود .
مطلبی را که من یک سال قبل ، یک ناروایی و ناهنجاری و یک خلاف شئونات اسلامی در یکی از مدارس ، در حضور مدیر کل آموزش و پرورش دیدم و البته همانجا برای من به صورت رسمی فرصت صحبت و سخنرانی نگذاشته بودند و دعوت برای شرکت بودم صرفاً ، اما آن صحنه را که تصادفاً مشاهده کردم ، و حالا عنوان آن جلسه تکریم از خیّری که زمین داده بود و بخشی از هزینه ی ساختمان مدرسه را هم پرداخت کرده بود .دعوت کردند و طبعاً وظیفه داشتیم استقبال کنیم و برویم . رفتم و مواجه شدم با صحنه ای که دستگاه موسیقی آورده بودند و خود آن دستگاه ساخته ی داخل ایران نبود ، یعنی یک دستگاه موسیقی خارجی ، که خب گاهی من و شما را بخواهند متقاعد کنند میگویند موسیقی همین سنتی و مازندرانی است مثلا ، ولی آنجا با اینکه مدرسه بود و مراسم تکریم از یک خیّر ، ابزار موسیقی آوردند و ابزار موسیقی خودش خارجی بود و دقت کردم دیدم که مارکش خارجی است و هرچه اطرافش نوشته خارجی است و پرسیدم از کسی و گفتند بله این دستگاه خارجی است ، و موسیقی که حتی فراتر و مبتذل تر از برخی موسیقی های مجلس عروسی و جشن و این چیزها هم بود.من همانجا ایستادم خطاب کردم گفتم آقای مدیرکل ، تکریم از یک خیّر این نیست ، چه کسی را میخواهید بفریبید ؟ این خیّر میفهمد که تکریمش چیست و تحقیرش چیست . شما با این بازی خواستید اهداف خودتان را تعقیب کنید ؛ ولی خب نیامدم آن یک سال قبل اینجا مطرح کنم و رسانه هم نکردم . واقعاً به هوای اینکه شاید با آن برخوردم طرف متنبه بشود و دیگر تکرار نکند ؛ اما بعدها خبرهای دیگر رسید ، از جمله اینکه یک خانمی تقاضا داشت از آموزش و پرورش همین قائم شهر برای داشتن یک مدرسه ی غیرانتفاعی ؛ یک آقایی هم یک روز چند تا عکس را گرفت آورد اینجا دفتر ما ، که این خانم سابقه اش این است و آن است و میخواهند به او مدرسه بدهند و این بچه های نوآموز و نوجوان خانواده های مسلمان را این آدم مثلاً میخواهد تعلیم و تربیت بدهد . خب دو احتمال وجود داشت که این آدم سوءظن داشته باشد و این پنجاه درصد ، و پنجاه درصد هم اینکه واقعاً شاید این آدم دلسوزی و خیرخواهی داشته باشد . من هم این عکس ها را به آموزش و پرورش منتقل کردم ؛ گفتم شما بنگرید و پیگیری کنید و اگر واقعاً این آدم سابقه اش نامناسب است خب تصمیم مقتضی بگیرید . ؛ آدم ها وقتی کم ظرفیت باشند ، حتی وقتی تحصیلات دانشگاهی دارد و از دانشگاه بیرون آمده ، آنوقت اینگونه عمل میکند . بعد متأسفانه از طریق شخص مدیرکل به این خانم میگوید که امام جمعه تو را بهایی میداند . من نگفتم او بهایی است ، گفتم این را بررسی کنید . مکتوب کردم دقیقاً و نوشتم که آقا بررسی کنید و اگر صحت دارد تصمیم مقتضی بگیرید و اگر خلاف واقع است که هیچ . من اظهار نظری نکرده بودم ، اما برای اینکه آنجا چرا به او انتقاد کردم ، به این آدم میگوید که امام جمعه شما را بهایی میداند ؛ آن طرف بیاید مثلاً اینجا عصبانی بشود و بد و بیراه بگوید که چرا من را بهایی خواندی . من هم اینها را تا الآن سکوت کردم و ابراز نکردم . ولی الآن دیدم که در یکی از سایت های خبری که پیامش هم هست ، در پیامی ادامه ی مرموزانه ی اجرای سند بیست سی ، در مدارس و مهدهای استان مازندران . برنامه ی رقص به بهانه ی نرمش صبحگاهی . خب این چند تا قضیه را کنار هم آدم بچیند و بگذارد ، آنوقت به یک نتیجه میرسد ؛ از تصفح اجزاء ، یعنی چندتا مورد جزئی ، پراکنده را کنار هم بچینی ، آنوقت به یک نتیجه ای میرسی . ما برای دائر کردن مدرسه ی حوزه ی علمیه ی خواهران در یک مقطعی درخواست کردیم که یکی از مدارس متروکه و مخروبه در منطقه ی گونی بافی دوازده سال افتاده و در و پنجره اش را دزدیده بودند و برده بودند ، آن را به ما فروختند ، پول گرفتند به نرخ کارشناسی آن ایام ، و مدرسه ساختیم و بحمدالله الآن بالای دویست و هشتاد نفر خواهران دانشجو آنجا دارند تحصیل میکنند . مدرسه ی مخروبه ی دیگری را در مدیریت این آدم درخواست کردیم شورای آموزش و پرورش شهرستان موافقت کرد ، پیشنهاد را فرستاد ، ولی الآن قریب به دو سال است که این آدم پاسخ نمیدهد که موافقت میشود یا نمیشود و مثلاً اشکالی دارد یا ندارد . ما الآن گرفتار اینگونه مدیران هستیم. آن هم در دستگاه عظیم آموزش و پرورش! . اینها میخواهند آدم بسازند! خودشان چه اندازه تعهد ایمانی، چه اندازه تعهد انسانی ، چه اندازه تعهد اداری دارند؟ من الآن رسماً دارم میگویم که بیش از یک سال است که ما درخواست را کتباً فرستادیم ، ولی پاسخ ندادند که آیا قانوناً نمیشود و یا میشود؟ یا احیاناً مثلاً شرطی دارد یا چه . ببینید شرایط ما الآن این است .گاهی خیلی از چیزها را تحمل میکنیم ، و صبر میکنیم ، شاید واقعاً طرف متنبه بشود و شاید به راه بیاید ؛ اما زمان طاغوت هم شاید مدیرکل آموزش و پرورش این اندازه بی حیایی نمیکرد .
یک خبر خوش را هم به شما عرض کنم که برکت بنیاد برکت ، بحمدالله نصیب مازندران و قائم شهر شده است . خود مقام معظم رهبری از لحظه ای که در جریان قضیه ی نساجی افتاده بود ، در یکی از اجلاس ها ، خیلی کوتاه نوشتم که دیگر با مراجعه ی از رئیس جمهور و مراجعه ی از وزیر اقتصاد و دارایی مأیوس شدیم . .لذا به ناچار خواستم که شما در جریان باشید ، اگر خدای ناکرده در قائم شهر یک حادثه و اتفاقی بیافتد ، زمینه ی پدید آمدن اتفاقات بعدی را اقلاً به اطلاعشان برسانم.این حرف مال دولت قبل است .خیلی کوتاه نوشته بودم. معمولاً نامه ها را که میدادند دست آقا میگذاشتند آنجا و یکی هم میگرفت و میبرد . من عرض کردم که من خیلی کوتاه نوشتم که شما فرصت نگاه کردن داشته باشید .ایشان لبخند زد برداشت نامه را و گذاشت جیبشان و فرمود نگاه میکنم . خب بعد از یک ماه تشریف آورده بودند نوشهر ، آنجا برای سردوشی تحصیل کرده های دانشکده نیروی دریایی . آنجا هم که رفته بودیم ، یکی از دست اندرکاران دفتر آمدند مرا صدا زدند گفتند که بیا آقا شما را میخواهد . من رفتم محضرشان بعد از صحبت رفته بودند جایی برای سان دیدن خود نیروها در داخل دریا ، همانجا من را بردند خدمت ایشان ، تا رسیدم سلام کردم ، فرمود که من با آقای احمدی نژاد صحبت کردم راجع به نساجی، ایشان میگفت که نساجی در دولت قبل واگذار شد. عرض کردم که آقا ایشان خلاف هب عرضتان رساندند.نساجی در دولت ایشان واگذار شد . آقا نگاه تندی کرد و فرمود مطمئنی؟ عرض کردم استاندار همینجا هست ، دستور بفرمایید صدا بزنند استاندار را . فرمود نه ، شما مستند داری؟ عرض کردم بله . فرمود یک وقتی بیاور من ببینم ؛ گفتم همین الآن میروم می آورم . حالا ساعت 9 یا 9:20 دقیقه این وقتها بود . من همان لحظه راه افتادم آمدم قائم شهر آن تفاهم نامه را یک نسخه اش را داشتم . برگشتم رفتم آنجا نماز ظهر را خوانده بودند و نشسته بودند . رسیدم خدمتشان تفاهم نامه را دادم خدمتشان . یعنی خود ایشان ذهنیت داشتند از قبل ، و البته همان قضیه سبب شد که وقتی ایشان برگشتند ، بلافاصله اقدام شده بود مطالبات کارگرها را پرداخت کردن . الآنه در این مقطع ، واقعاً اعضای شورای تأمین شهرستان ، ریاست محترم دادگستری ، دادستان ، فرماندهی سپاه ، فرماندار محترم ، نیروی انتظامی ، نمایندگان مجلس ، همه پیگیر بودند که بنیاد برکت ورود پیدا بکند ؛خلاصه در نهایت پذیرفتند ، با ذهنیتی هم که خود مقام معظم رهبری داشت ، پذیرفتند ، الآنه مالک این تشکیلات ، معلوم نیست کیست . در سند معلوم است کیست ، ولی طرف ترکیه نشسته ؛ حالا زنده است یا مرده ؛ اهل ترکیه مالک این تشکیلات است . این تشکیلات الآن سوددهی ندارد ، مالکش هم پیدا نیست . اگر برسد به جایی که سوددهی پیدا بکند ، آنوقت ممکن است به جای یک نفر مالک ، چند تا مالک پیدا بشود . اما معذلک بنیاد برکت ، گفتند ما دنبال سود نیستیم . ما شما را حمایت مالی میکنیم ، سرمایه در اختیارتان میگذاریم ، به شرطی که شما فرصت اشتغال ایجاد کنید ، و سقف تولیدتان به حد مطلوب برسد ، با این شرط آمد آقا مخبر . البته نساجی شماره یک در برنامه ی قبلی نبود اصلاً ؛ اینجا هم من به دلم بود که نساجی قائم شهر را مطرح کنم ، و جلوتر از من ، استاندار مطرح کرد . استاندار مطرح کرد ، ولی آقای مخبر سفت و محکم رد کرد . گفت نه ، حالا بگذارید همینجا را پیش ببریم . تا گفت بگذارید همینجا را یک کاری بکنیم ، من برگشتم گفتم آقای دکتر ، شما تصمیم گرفتید اینجا کاری بکنید ، خب خیر است ؛ اما این را بدانید که آنجا از اینجا سزاوار تر است . اگر بپرسی چرا ، من به شما عرض میکنم ؛ اینجا الآن تشکیلات مثل یک جسد جنازه ، مرده ؛ با ورود و سرمایه گذاری شما ، ان شاءلله جان میگیرد و زنده میشود و رونق پیدا میکند ، فردا مالکش سربلند میکند ؛ حالا شما هم میفرمایید ما دنبال سود نیستیم و قطعاً همینطور است و اینها خیلی هنر کنند اصل سرمایه را به شما برگردانند . ولی آنجا مالکش شهرداری قائم شهر است، اگر شهرداری اقدام نکرده بود خواه ناخواه یکی مثل اهل ترکیه یا بیرونی و یا داخلی می آمد و اگر یک سوم از املاک نساجی را میفروختند بدهی هایش را پرداخت میکردند و او را ورشکسته اعلام میکردند و بقیه را هم میبلعیدند . ولی شهرداری به نام شهرداری آن را خریداری کرد و گرچه کار شهرداری نبود ، اما برای اینکه یک زمینخوار کلانی نیاید دست بگذارد روی این تشکیلات . شما اگر الآن بزرگواری کنید و آنجا هم سرمایه گذاری بشود و آنجا هم راه بیافتد ، این سرمایه برای شهر میماند . مالکیتش مال شهرداری و شهروندان است . خب ایشان لبخندی زد و گفت چکار کنیم ، نمیتوانیم شما را جواب کنیم ؛ بودند آقایان و دوستان ، حضور داشتند ؛ بعد هم پذیرفتند که بیایند اینجا را ببینند . آمدند اینجا را دیدند و برای اینجا هم دستور دادند که شهردار و مسئول ستاد اجرایی فرمان حضرت امام در مازندران با هم بنشینند و تفاهم نامه و توافقی که چه اندازه سرمایه میخواهی و چکار میخواهی بکنی . باید کار ارائه بکند و فرصت اشتغال بنمایاند .و باید سقف تولید را تعهد کند چه اندازه بالا میبرد . با این قیود اینها قرار است که مقدمات کار و پیشنهاد را تهیه کنند و بنیاد برکت برای آنجا هم ورود پیدا کند . امیدواریم که ان شاءلله نتیجه اش خیر باشد . ببینید ، اینها برکت امامت و ولایت است . در همه ی ابعاد مادی و معنوی ، تشکیلاتی که الآن خلاصه دولت از اداره ی اینگونه دستگاه های تولیدی وامانده است و رها کرده است آنجا و اینجا نساجی ها را . ولی حالا بنیاد برکت که زیرمجموعه ی نهاد ولایت و امامت است آمده ورود پیدا کرده است . لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ ؛ بدخواهان ، بیماردلان ، وسوسه گران ، خرابی دیگران را به انقلاب نسبت میدهند . به رهبری نسبت میدهند . من و شما باید هشیار باشیم ؛ من و شما باید بیدار باشیم .در همین ماجرای فتنه ای را که آغاز کرده بودند و خوشبختانه 48 ساعت بیشتر هم ادامه پیدا نکرد ، دستورات بسیار رحیمانه ، با رحمانیت ، با رحیمیت از مقام معظم رهبری را دیدیم . فرمود نسبت به افراد مشکوک در هر گروه یا جهتی که به رأفت اسلامی نزدیک تر است عمل کنید . نکته ی مهمی که دستور دادند آقای شمعخانی برود برای دیدار ، و برای سرکشی از جانباختگان ؛ همانهایی که دست به شورش زده بودند و میکشتند و کشته شده بودند، دیدار خانواده های آنها ؛ میفرماید تفکیک کنید ؛ شاید خانواده اصلاً بی اطلاع بود از قضیه . اگر خانواده واقعاً همسوی با جریان اشرار نبوده ، حساب خانواده جدا است . فرمود حتی در مورد آن دسته از قربانیان حوادث اخیر ، که به صورت مسلحانه در درگیری با نیروهای حافظ امنیت کشته شده اند ، پس از بررسی وضعیت و سوابق خانواده ی آنان حساب خانواده های موجه و آبرومند از فردی که اقدام به عمل مجرمانه نموده جدا باشد . خانواده مورد دلجویی قرار بگیرد . جناب شمعخانی دبیر شورای امنیت ملی هم به امر مقام معظم رهبری به دیدار خانواده های جانبخاتگان رفت به جهت دلجویی .
این روزها در نیجیریه که یک کشوری است که پنجاه درصدش مسلمان هستند در غرب آفریقا . پنجاه درصد دیگر مسیحی و غیرمسیحی . حالا در میان این مسلمان ها ، بعد از پیروزی انقلاب این شیخ زکزاکی مسلمان سنی حنفی بود . ولی دورادور از بیانیه های امام مطلع شده بود ؛ سال اول پیروزی انقلاب به سفارت جمهوری اسلامی در نیجریه مراجعه کرد و گفت من مشتاق دیدار رهبر انقلاب اسلامی ایران هستم . فرصت به او داده شد و آمد به دیدار امام ، جذب شد . سنی بوده ، و شده شیعه ی قرص و محکم. و به تبعیت از او و خانواده و دودمانش که یک محبوبیتی داشتند در محله و شهر خود در میان مردم ، جمع زیادی پیوستند به او و به تشیّع . جرم او چه شد که خانه ی او را مورد هدف خمپاره قرار دادند . هفت پسر داشت و شش پسرش را کشتند و فقط الآن یک پسرش زنده است . اخیراً هم خودش را درحالی که چهل ترکش در بدنش است ، به همراه همسرش به جای درمان بردند زندان .یک مدتی در بیمارستان بود و الان مجدداً بردندش زندان . وکیل خانوادگی او در یک مصاحبه ای گفت که من دیگر مأیوس هستم و او را برای سر به نیست کردنش بردند زندان . جرم او چیست حالا به بیان همانهایی که دارند میگویند؟ جرمش این است که روز آخرین جمعه ی ماه رمضان ، روز جهانی قدس ، راهپیمایی راه انداخت در نیجیریه و با پیشنهاد او مردم همراهی کردند و راهپیمایی را سه سال قبل به گلوله بستند وابستگاه به سعودی ، وابستگان به آمریکا .آمریکا شیطان بزرگ و نوکر چشم و گوش بسته ی او در منطقه یعنی آل سعود ، تعقیب میکند قضیه ی نیجریه را برای ایجاد محدودیت ، و سال گذشته هم در روز اربعین یک راهپیمایی عزاداری راه انداخته بودند . همان راهپیمایی عزاداری را هم به گلوله بستند . حالا آنهایی که مدعی حقوق بشر هستند کجا هسنتد در دنیا ؟ خفقان مرگشان گرفته ؛ خوابشان گرفته . اینگونه جنایات وابستگاه به استکبار را نمیبینند و این شیخ مظلوم ، انسانی بسیار وارسته و انسانی ساده زیست و واقعاً میشود گفت مجاهد نستوه و قوی ، در مقابله با ظلم و زور و تجاوز استقامت کرد و ایستادگی کرد و سزاوار است که از حمایت امت اسلام در سرتاسر جهان برخوردار بشود ، ولی استکبار جهانی نمیگذارد ملت ها آزادانه به حمایت از این شیخ مظلوم فریاد برآورند . ولی ما که میتوانیم ، حد اقل انضجار و تنفرمان را از این ظالمان ابراز میکنیم و نسبت به همه ی مظلومان و خاصه این شیخ مظلوم متضرعانه از پیشگاه خدای رحمان طلب فرج داریم؛ خدایا گشایشی در امر او ، و در معالجه ی او برای خانواده اش و جامعه ی دینی ، الها فراهم بفرما.
((((((((((((((به تبع هرهفته خطبه های نمازجمعه قائم شهر مزیّن به اسامی شهدای شهرستان است که هفته ی پیش رو سالگرد شهادت آنها است ))))))))))))))) نثار ارواح این عزیزان صلوات.
از جناب دکتر گران هم تشکرمیکنیم قبل از خطبه ها در ارتباط با بیماری آنفولانزا تذکرات و یادآوری هایی داشتند.
{{ بسم الله الرحمن الرحیم ؛ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ؛ اللَّهُ الصَّمَدُ ؛ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ؛ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ؛ صدق الله العلی العظیم }}
پایان خطبه دوم//