جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه های نمازجمعه شش آذر نود و چهار قائم شهر – آیت الله معلمی

3333

خطبه اول :

سلامٌ علیکم جمیعاً و رَحمَهُ اللهِ و برکاتُه… ؛ أعوذُ بِلّله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . لا حولَ وَلا قُوَّهَ إلّا بِللّه ألعَلی العَظیم . حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل ، نِعمَ المولی وَ نِعمَ النّصیر . الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ . ألصّلاهُ وَ السّلامُ عَلی سَیِّدِ النَّبیین ، حَبیبِ إلهِ العالَمینَ أبِی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد و علی عِطرَتِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ أجمَعین .

قالَ الحَکیمُ  فی کِتابِهِ الکَریم : {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أرَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ*فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیم*وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ*فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ*الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ*الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ*وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ}} امید وارم که خدای رحمان ، توفیق زنده ساختن نشانه های ایمان و ابرار و اصحاب یمین را به همه ی ما مرحمت بفرماید و از جمله ی تکذیب کنندگان عملیِ دین خدا نباشیم.امید است که خدای رحمان در این مظنه ی استجابت همه ی ما را مشمول رحمت واسعه و مغفرت خود بفرماید ؛ گذشتگان ما را ببخشد و بیامرزد .

در ادامه ی بحث هفته های گذشته در مورد صدر سوره ی ماعون ، تکذیب عملی و نه قولیِ دینِ خدا ، و راندنِ ایتام و فضل و بهره ی تکفّل ایتام ، بدانیم که کسانی که یتیم را برنجانند و محروم بسازند از چیزی که مورد توقّع و انتظار به حقّ آنهاست ، خدای رحمان اینگونه ملامت و سرزنش و تهدید دارد و کسانی را هم که اطعام مسکین را ترغیب و تشویق عملی نمیکنند نیز به همان صورت مخاطب ملامت میدارد.اطعام مسکین ، یک مسئله است و اطعام مؤمن یک مسئله و مطلق اطعام جائع به مفهوم گرسنه یک مسئله است که هریک به تفصیل بیان شده و به اجمال بیان می کنیم.این که فرد ، یک انسان مؤمن را اطعام به حدّ سیر شدن نماید ، ویا یک مسلمان غیر دوازده امامی را ، ویا یک انسان گرسنه را که اصلاً مسلمان نیز نیست؛همه ی اینها برای خود ، فضلی دارد.

اطعام از منظر وحی و آیات قرآن و در کلمات و آموزه های رسول خدا و امامان معصوم از جمله کارهای برجسته و ارزشمند مومنین و ابرار و عبادالله شمرده شده است.حتّی اگر امر دائر بشود انسان مواد غذایی را در اختیار کسی بگذارد یا اینکه غذا را آماده کند و در اختیار دیگری بگذارد ، نفس اطعام یعنی غذا را آماده ی خوردن در اختیار دیگری بگذارد ؛ چه در منزلش دعوت کند یا ببرد برای او و به دست او برساند.در بیانی خاتم انبیاء فرمود: «مَن أطعَمَ ثَلَاثَهَ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثَلَاثِ جِنَانٍ فِی مَلَکُوتِ السّماوات» اگر کسی سه نفر از  مسلمان ها را غذا بدهد یک وقت ، خدای رحمان در سه باغ بهشتی سه نوبت او را میهمانی خواهد کرد در ملکوت آسمان ها ؛

امام صادق سلام الله علیه میفرمود «مَنْ أَطْعَمَ مُؤمِناً حَتَّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ» اگر کسی مؤمنی را بخوراند تا سیر بشود ، کسی از خلق خدا اجر این آدم را نمیتواند برآورد کند که چه اندازه است . خود حضرت در ادامه میفرماید :«لَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ » ، نه فرشته ای ، نه پیامبری ، اندازه ی پاداش این آدم را نمیتواند برآورد کند مگر خدای رحمان. نکته ی جالب این است که کسی از قلب آن طرف خبر ندارد که چه اندازه آن آدم خوشحال شد.به اندازه ی شادمانی دل آن فرد ، خدای رحمان به این طعام دهنده ، اطعام کننده ، پاداش معنوی مرحمت میفرماید.بنابراین این اجر بستگی دارد به مرتبه ی خوشحالی دل آن اطعام گیرنده . اینکه چه اندازه دل طرف را خوش کردی خدا خبر دارد و نه دیگری.لذا به همان نسبت خدای رحمان پاداش معنوی عطا می فرماید. حتّی اگر یک حیوان گرسنه را غذا بدهد انسان ، ثواب دارد ، اما نه به اندازه ی اطعام یک انسان ، آن هم یک انسان مسلمان ، آن هم یک انسان مسلمانِ مؤمن.

در بیانی دیگر باز از اماد صادق ، «  لَأَنْ أُطْعِمَ مُؤْمِناً مُحْتَاجاً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَزُورَهُ وَ لَأَنْ أَزُورَهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ عَشْرَ رِقَابٍ  »اگر اطعام کنم من مؤمن محتاجی را ، برای من محبوب تر است از اینکه به دیدار وزیارتش بروم، واگر به دیدار یک مؤمن بروم بهتر است برای من از اینکه به بازار بروم و ده آدم غلام زرخرید را بخرم و در راه خدا آزاد کنم .

بنابراین زیارت مؤمن ، یک مرتبه ، و اطعام مؤمن در راه خدا نه به اعتبار اینکه گرسنه بود و نداشت ، به اعتبار اینکه ایجاد محبت کردی و انس و الفت را افزایش دادی ، مرتبه ای افضل از آن دارد . نکته این است که این اطعام چون زمینه ساز انس و الفت بیشتر میشود ، دلهارا به هم نزدیکتر میسازد ، که «ألإنسانُ عَبیدُالإحسان» ، این احسان مهم است . نه تنها نیاز و حل مشکل مادی طرف معیار باشد . والاتر از این ، جلب محبت و ایجاد علاقه است که خدای رحمان از بندگان خود نسبت به همدیگر میطلبد . جلب محبت موجب تحکیم پیوند بادری و اخوّت دینی ست ، واینها از سیر کردن گرسنه بالاتر است .

«مِن اَفضَلِ الاَعمالِ عِندَ الله اِبرادُ الکِباد اَلحارَّه» برترین و محبوبترین اعمال بندگان در نزد خدا ، خنک کردن جگرهای داغ و سوخته ، یعنی آدم های تشنه را سیراب کردن ، و « اِشباعُ الکِباد اَلجائِعَه» و خوراندن و سیر کردن شکم های گرسنه است . بنابراین در مرحله ی اول از درجه ، سیراب کردن تشنگان و سپس ، سیر کردن گشنگان .

پیامبر عظیم الشأن اسلام میفرماید: « وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یُؤْمِنُ بِی عَبْدٌ یَبِیتُ شَبْعَانَ وَ أَخُوهُأَوْ قَالَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ» به خدایی که جان من محمد رسول به دست اوست ، ایمان نیاورد به من بنده ای ، که سیر بخوابد ولی برادر دینی اش و یا همسایه اش گرسنه بماند . یعنی مؤمن نمیتواند طاقت بیاورد که خودش سیر بخوابد ولی همسایه اش و برادر دینی اش گرسنه باشد . حال ، یک زمانی است که آن فرد اطلاع ندارد تکلیفی هم ندارد ، قاعدتاً عِقاب بِلا بیان قبیح است . اما اگر مطلع شد برادر دینی اش یا همسایه اش نادار است و شب گرسنه میخوابد ، او نباید آرامش داشته باشد و آسوده سر بر بالین بگذارد.

و حال ، اگر کسی منع کند اطعام را .آیه فرموده ، « أرَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ» آیا دیدی آنها را که دین را تکذیب میکردند؟این به این معنا نیست که فلسفه بافی میکردند ، خود آیه میفرماید« فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیم» خودشان داشتند و میخوردند ، اما بچه ی یتیم گرسنه آمده بود ، کودک را از خود راندند . « وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ» ترغیب و تشویق نمیکردند برای اطعام مسکین .

درجایی از قرآن در سوره ی حاقّه قرآن ، از زبان حال طایفه ای از دوزخیان آمده است : « ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ» ثروت من نتوانست کاری برای من بکند . «هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ  » توان و قدرتم از دست رفت ، ؛  {{خُذُوهُ فَغُلُّوهُ}} ‏ فرمان میرسد بگیرید و بردارید او را دستش را به گردنش ببندید.  {{ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ}} وبه جهنم بیافکنید او را . تا آنجا که مؤمنین جویای حال او میشوند ، {{  إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ‏}} که این آدم که بود که ایمان به خدای عظیم نیاورده بود . {{ وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ‏ }} نشانه ی ایمان نداشتن به خدا ترغیب به اطعام مسکین است که او نداشت . در سوره ی مدّثر آیه ی 38 : {{ . کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ  فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ‏ }} . اصحاب یمین اهل بهشتند ، در باغستان بهشتی از جهنمی ها حال میپرسند ، : {{ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ}} چه چیزی سبب شد شما به جهنم افتادید در این مهلکه گرفتار شدید؟ آنها در پاسخ خواهند گفت : {{ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ}} ما از نمازگزاران نبودیم . کلام آخر از امام صادق علیه السلام ، المُنجیّات : یک چیزهای کم هزینه نجات بخش از مهالک دنیا و آخرت :  «اطعام الطعام و اِفشاء السّلام و الصّلاه فی الّیل و النّاسُ نیامٌ .» سیراندن گرسنگان و با میل و شوق سلام کردن و نماز شب خواندن حین آنکه دیگران در خوابند.

پروردگارا همه ی مارا برای اامه ی نماز شب ، توفیق مرحمت بفرما . {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ  اللَّهُ الصَّمَدُ  لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ  وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ }}   پ خطبه 1-

 

خطبه ی دوم:

اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ  الصّلاه والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقهِ الطّاهره سیّدهِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنهِ أجمعین و علی  علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجه القائم اَلمنتظَر . اللهم کن لولیک الحجهِ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کلّ ساعه ولیّاً  و حافظا و قائداً و ناصرا و دلیلاً و عینا حتی تسکنه أرضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا.

خودم و همه ی شما برادران و خواهران را به تقوای الهی  ، به پرهیز از غفلت ، غفلت اساس گرفتاری است ، انسانی خسران میبیند که از یاد خدا غفلت میکند و در حال غفلت گرفتار معصیت میشود.

اگر انسان ، ذاکر باشد همواره خدا را ، روحیه ی ذکر ، بازدارندگی خواهد آورد برای انسان ؛ انگیزه ایجاد میکند برای انجام واجبات و پرهیز از معصیت و گناه که میشود مصداق تقوا ، اکسیرنجات بخش برای همه ی بندگان خدا ؛ هفته ی پیش رو، هفتم آذر روز نیروی دریایی است ، نیروهای مسلّح ما بِحمالله هریک در جایگاه خودشان خوب عمل میکنند ، مهمتر ، ایجاد هماهنگی ، بین همه ی نیرو ها.

درباره ی نیروی  دریایی ارتش ، و پیشرفتهای این نیرو ، به حدی بود که مقام معظم رهبری ، در یکی از دیدارهایی که نیروی دریایی در محضرشان بودند ، فرموده بود:نیروی دریایی در آبها ، آبهای خلیج فارس ، و مرزهای آبی کشور ، در عرصه ی دفاع ، چون نگینی درخشنده است .نیروی دریایی را نگین درخشان ، معرفی کرده است ؛ واقعاً هم همینگونه است . یک روزگاری در آبهای خلیج فارس ، بیگانگان جولان میدادند ؛ امّا الآن بیگانگان برای حضور در خلیج فارس در هراسند و در صدد مراقبت از خویشند ؛ البته آنها حق ندارند اینجا حضور داشته باشند؛ این آب ، مال منطقه است ، کشورهای حاشیه ی خلیج فارس حق دارند از این فضای دریایی و خدادادی استفاده کنند ، و بیگانگان نباید حضور پیدا کنند ؛ اگر هم حضور پیدا کردند ، حقشان است که باید دلهره و اضطراب داشته باشند. اگر دست از پا خطا کنند ، دیدید که نیروی دریایی  انگلستان ، دوسه سال قبل تجاوز کرد ، به حریم آبی جمهوری اسلامی ، ولی فرزندان رشید این ملّت ، با اقتدار ، در محاصره قرار دادند نیروی انگلیسی را ، آنها هم تسلیم شدند و مقاومتی از خود نشان ندادند ، لذا ، آنها را دستگیر کرده بودند و به ساحل منتقل کرده بودند ؛ این اقتدار در همه ی نیروها ، عزّت است برای ملّت .

یکشنبه، هشتم آذرماه ، سالروز فتح بُستان،در عملیات طریق القدس ، در سال هزار و سیصد و شصت اتفاق افتاده بود . و همچنین ، روز جهانی  همبستگی با ملّت فلسطین .

(((تاریخچه ای از سرزمین اشغالی)))

فلسطین از چند سال قبل ، از تأسیس رژیم غاصب اسرائیلی کانون چالش جهان اسلام ، و صهیونیستها شده است . قبل از جنگ جهانی اوّل ، کشوری به نام فلسطین وجود نداشت ؛ کلّ این منطقه ای که امروزه ما تعبیر به سرزمین اشغالی میکنیم ، که واقعاً یهودی ها اشغال کردند ؛ و آنها میگویند دولت اسرائیل ؛ کلّ منطقه ای را که الآن دولت اسرائیل در اختیار دارد ،  قبل از جنگ جهانی  اول ، تحت قدرت دولت عثمانی اداره میشد . یعنی ترکیه ، که سابق استانبول بوده و بعد پایتخت آمده به آنکارا . از استانبول برای آن منطقه حاکم میفرستادند ؛ در جنگ جهانی اول ، عثمانی شکست خورد و منطقه ی فلسطین را انگلستان ، بریتانیای آن روز ، تحت قیمومیت خود در آورد . از همان حضور انگلیسی ها در منطقه ی فلسطین ، زمینه ی انتقال یهودی ها ، از گوشه و کنار دنیا آغاز شده بود . هنگامی که جنگ جهانی اول شروع میشد ، در سرزمین های اشغالی ، نود و چهار درصد جمعیت ، مسلمان بودند ؛ یعنی شش در صد ؛ از هر صد نفر ، شش نفر یهودی در آن سرزمین زندگی میکردند ؛ ولی بعد از جنگ جهانی دوم ، یعنی در فاصله ی جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم که بریتانیا، انگلیس خبیث ، آنجا تسلّط داشت ، زمینه ی به قدرت رسیدن یهودی ها را آنجا فراهم میکرد ، یهودی ها را از گوشه و کنار دنیا ، کوچ میدادند و به آنجا می آوردند ؛ و مسلمان ها را با قهر و غلبه می راندند ، از خانه و آشیانه شان بیرون مینمودند و یهودیان را اسکان میدادند ؛ بعد از جنگ جهانی دوم ، مقدّمات تشکیل دولت اسرائیل را فراهم کردند ؛ حال ، توازن جمعیتی ، مسلمان ها به واسطه ی آواره شدن قریب به ششصد تا هفتصد هزار نفر از ایشان ، شدند یک ملیون ، در مقابل ششصد و پانزده هزار نفر یهودی ؛آن نسبتی که نود و چهار درصد در مقابل شش درصد ، حالا میرسد به همچین جمعیتی ؛ که این نتیجه ی سلطه ی انگلیس پلید بر سرزمینهای اشغالی و زمینه ی مهاجرت یهودیها را برای فلسطین فراهم کردن است .

دفاع از مظلوم ، تکلیف همه ی انسان هاست ؛ خاصّه امّت مسلمان .

(((پاسخ به این شبهه که ارتباط این جریانات برون مرزی به ما چیست؟ (((

مؤمنین ، استکبار جهانی این غدّه ی سرطانی را در دل بلاد اسلامی کاشت ، برای سلطه بر کشورهای اسلامی ؛ آنها شعار مِن النیل إلی الفرات را   رسماً اعلام می کردند ؛ هرچند که الآن ، از وقتی که جنگ 33 روز هاتفاق افتاد در جنوب لبنان ، و اسرائیل  زمینگیر شد ، خفقان گرفتند ، و دیگر آن ادّعای من النیل إلی الفرات را به ظاهر تکرار نمیکنند ؛ ولی اگر فرصت پیدا کنند ، قصد آنها  تجاوز به سرزمین های اسلامی و داشتن سلطه بر ملّتهای اسلامی است .

(((«مدرّس» اُسوه ی مجلسیان…)))

سه شنبه ، سالروز شهادت یکی از شخصیت های مقاوم تاریخ صد سال اخیر ، یکی از انسان های برجسته به واسطه ی داشتن ایمان راسخ ، و عزم و اراده ی جدّی ؛ شهید بزرگوار ، سید حسن مدرّس ؛ چون چهار دوره  در مجلس شورای ملّی آن ایام حضور داشت ، سالروز شهادت آن بزرگمرد را روز مجلس نامیدند ، که برای نمایندگان خدوم مجلس اسوه باشد ، الگو باشد . این عزیز  از روزستای سرابه ی اردستان برخاسته بود . در شش سالگی به قمشه فرستاده شد از جانب پدرش برای تحصیل . در شانزده سالگی وارد اصفهان شده و آنقدر ناداری و فقر بر او سنگین آمده بود که روزهای پنجشنبه و جمعه از شهر خارج شده و روستاهای اطراف ، کارگری میکرد و عملگی ، تا هزینه ی خوراک او در طی هفته بشود .
از ایشان نقل است که ، ما ، حِلم و بردباری را از جدّمان رسول خدا به ارث داریم ؛ شهامت و شجاعت را از جدّ دلیرمان علی مرتضی ، تسلیم نشدن در برابر زورگویی و ستم ستمگران را از جدّمان سالار شهیدان اباعبدالله الحسین وام داریم .

(((استفاده از ادبّیات و اشعار فارسی…ملاحت خطبه های نمازجمعه ی آیت الله معلمّی (((

مُلّای رومی به زیبایی بیان میدارد که بی مناسبت نیست با رُشد پُر مشقّت این عالم نستوه : گندمی را زیر خاک انداختند ” پس ز خاکش خوشه ها برساختند ” بار دیگر کوفتندش زآسیاب ” قیمتش افزود و نان شد جان فزا ” بار دیگر زیر دندان کوفتند ” گشت عقل و فهم و جان هوشمند…

(((همسوییِ حرکت شهید مظلوم مدرّس و جدّ مظلومش سالار شهیدان…)))

متقارن است سالروز شهادت این مجاهد نستوه با ایام جانگداز اربعین حسینی ؛ اینکه برای سالار شهیدان اربعین میگیریم ، و یا این شبهه که برای پیغمبر خدا چرا اربعینی گرفته نمیشود؟ ؛ درست است که پیغمبر هم ، و امیرالمومنین نیز سختی ها و مشکلات دیدند ، اما آنها کجا و مصیبت اباعبدالله کجا…
به واسطه ی سنگینی و حجم مصیبت ، تدبیر حکیمانه و الهی ، تأسیس زیارت اربعین ؛ هم زیارت و هم اربعین ؛ نه تنها برای زنده نگه داشتن نام اباعبدالله ، بلکه برای زنده نگه داشتن فرهنگ اباعبدالله ؛ فرهنگ عاشورا ، یعنی مقاومت در برابر ظالم ، ایستادگی و تسلیم نشدن در برابر ظالم .

یکی از ظلم های رضاشاه ، همین شهادت مظلومانه ی شهید مدرّس است . جلوتر دستور داده بود در خود تهران ، او را ترور کردند . لحظه ای که او بعد از نماز صبح به سمت مدرسه ی سپه سالار آن ایام ، که هم اکنون مزیّن است به نام شهید مطهری ، عازم بود برای تدریس ، چند نفر مأمور به سمت او تیر اندازی کردند ؛ آن ضاربین خبیث ، بعد از حضور مردم در صحنه به واسطه ی صدای تیراندازی ، صاحبخانه را نیز هدف قرار داده بودند ؛از قضا صاحبخانه جادرجا به شهادت رسید ، ولی شهید مدرس ، چندجای بدنش را گلوله زخمی کرده بوده و مجروح افتاده بود.

رضاخان تلگرافی فرستاده بود و آرزوی سلامتی کرده بود برای مدرّس . این خباثت و رذالت چه توجیهی دارد؟.مدرّس هم به آن شخص که ابلاغ این تلگراف را از جانب رضا خان به عهده داشت ، گفت : به ایشان بگویید ، به کوری چشم دشمن ، مدرّس زنده است. ؛ بعد از چندی که بهبودی حاصل شد برای مدرّس ، تبعیدش کرد رضاخان به خاف ، کنار مرز افغانستان . از آنجا منتقلش کرد به کاشمر ، و در کاشمر در نهایت مأمور فرستاد مسمومش کردند ، و هنگامی که مأمورین دیدند سم اثر نکرد بعد از یک تا دو یا سه ساعت ، عمامه ی سیّد را گرفته و به دور گلویش پیچیدند و او را به شهادت رساندند. سیّد خود پیشتر گفته بود که:
من هرکجا دفن بشوم ، قبر من زیارتگاه مؤمنین خواهد شد ، اما رضاخان باید بداند ، که اثری از قبر نخواهد داشت.

وعده ی خدا به یقین عملی خواهد شد ، هرچند زمان میبرد …

(((روضه ی سالار شهیدان…)))

و اما چهارشنبه اربعین سالار شهیدان است و روز زیارتی آن حضرت.وَ أمّا خَشَی الفِتنَه . ترسید یزید که در شام فته به پا شود . به واسطه ی تحولی که در شام ایجاد شد یزید ترسید از اینکه انقلابی صورت گیرد از درون شام . و قلب بشود کار و برگردد ، عَجَّلَ بإخراج السّجاد«ع» والعیال.عجله کرد که زودتر امام سجاد و عائله را برگرداند ، مِن الشّام إلی وطنه . وَمَکّنهم مِمّا تریدون؛فرصت داد و گفت هرچه میخواهید بخواهید از من ؛ خبیث ملعون ، حالا از ترس افکار عمومی ، نه اینکه سر عقل آمده باشد ؛ امر کرد نعمان بن بشیر را همراه عده ای دیگر، به همراهی این قافله تا مدینه ؛ فَلَمّا وَصلوا العراق…؛ رسیدند به خاک عراق ؛ رسیدند به مرز عراق ؛ قالوا للدلیل : مُربِنا عَلی طَریقِ کَربَلا…هم زینب گفت هم امام زین العابدین فرمود ، همین که شنیدند نام عراق را ، که این سرزمین ، کربلا دارد ، خواستند ، به سمت کربلا راهی شوند.مأمورین هم مکلّف بودند از جانب یزید که ملاطفت کنند و مرافقت داشته باشند ؛ برخلاف آوردنشان از کربلا به سمت شام که با خشونت همراه بود . فَوَصلوا؛رسیدند به قتلگاه اباعبدالله ؛ فَوَجَدوا جابر بن عبدالله ؛ آنجا با جابر روبه رو شدند ؛ دیدند جابر از مدینه آمد . و چند نفری هم او را همراهی میکنند ؛ آنها هم آمدند برای زیارت قبر اباعبدالله . وقتی این دو قافله رودرروی هم کنار قبر اباعبدالله قرار گرفتند ، چشم به چشم هم گذاشتند ، بدون اینکه سخنی ردّ و بدل کنند ، هر دو قافله شروع کردند به گریستن ؛ شروع کردند زن ها به سر و صورت زدن کنار قبرها ؛ یَنوبون إلی حسین ثَلاثهِ ایّام ؛ سه شبانه روز نشستند آنجا و گریستند…نشستند و شرح سفر گفتند؛ أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ؛

با خبر شدیم مرحوم حجهالاسلام حمیدی نماینده ی اسبق دو دوره مجلس شورای اسلامی از شهرستان قائمشهر و سوادکوه و جویبار صبح امروز دار فانی را وداع گفت . امیدواریم خدای رحمان او را قرین رحمت بفرماید.

(((به تبع هر هفته ، خطبه های حضرت آیت الله معلمی مزّین به نام شهدای شهرستان است که هفته ی ماضی ، سالگرد شهادت ایشان بوده است.)))

نثار این عزیزان صلوات . اللهم صل علی محمد و آل محمد . {{ بسم الله الرحمن الرحیم إنّا اعطیناک الکوثر فصلّ لربک ونحر انّ شانئک هو الأبتر صدق الله العلی العظیم}}

والسلام علیکم و رحمه الله .

پایان خطبه دوم-

مطالب مرتبط

دکتر یدالهی«مدیر کل ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی» با حضور در دفتر امام جمعه قائم شهر ، با آیت الله معلمی دیدار کردند + تصاویر

پیش از ظهر چهارشنبه مورخ 17 اردیبهشت 1404 ، دکتر یدالهی«مدیر کل ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی» با حضور در دفتر امام جمعه قائم شهر

ادامه مطلب

کاروان زیر سایه خورشید(خادمین حرم مطهر امام رضا«ع») با در دست داشتن پرچم بارگاه مقدس ثامن الحجج«ع» و حضور دفتر امام جمعه شهرستان قائم شهر با آیت الله معلمی دیدار کردند + تصاویر

پیش از ظهر چهارشنبه مورخ 17 اردیبهشت 1404 ، کاروان زیر سایه خورشید(خادمین حرم مطهر امام رضا«ع») با در دست داشتن پرچم بارگاه مقدس ثامن

ادامه مطلب

مراسم بزرگداشت شهادت حضرت آیت الله سلیمانی و یادواره شهید آیت الله قاسمی سوادکوهی و تجلیل از مقام حضرت آیت الله العظمی صالحی مازندرانی ، در مصلی جمعه شهرستان قائم شهر برگزار شد+تصاویر

مغرب شنبه مورخ 13 اردیبهشت 1404 ، مراسم بزرگداشت شهادت حضرت آیت الله سلیمانی و یادواره شهید آیت الله قاسمی سوادکوهی و تجلیل از مقام

ادامه مطلب