جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه های نماز جمعه سی و یک اردیبهشت نود و پنج قائم شهر – آیت الله معلمی

admin-ajax
خطبه اول:

اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ؛ سلامٌ علیکم جمیعاً و رَحمَهُ اللهِ و برکاتُه… ؛ أعوذُ بِلّله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . لا حولَ وَلا قُوَّهَ إلّا بِللّه ألعَلی العَظیم . حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیل ، نِعمَ المولَی وَ نِعمَ النّصیر . الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ . ألصّلاهُ وَ السّلامُ عَلی سَیِّدِ النَّبیین ، حَبیبِ إلهِ العالَمینَ أبِی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد و علی عِطرَتِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ أجمَعین .

قال الحکیمُ فی کِتابِهِ الکَریم: {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ؛ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاکَسَبَ ؛ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ ؛ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ}}

امیدواریم که خدای رحمان ، همه ی ما را در سایه ی توحید ، در سایه ی توکل ، در سایه ی توجه به ذات اقدس خود ، همواره نگهدار باشد ، آنی و لحظه ای ما را از یاد خود  غافل نسازد .و در مسیر عبودیت و بندگی ، همه ی ما را یاری بفرماید ؛ هدیه به پیشگاه خاتم انبیا ، نثار ارواح طیّبه ی همه  ی شهدا ، حق داران جمع شما نمازگزاران ، و نثار روح بانوی مؤمنه ، مادر دو تَن از شهداء سادات که همین امروز قبل از ظهر در این شهر تشییع شده ، همه با هم صلواتی هدیه فرمایید . سوره ی مسد ، سوره ی تبّت ، سوره ی ابولهب ؛ هریک از این عناوین برای این سوره ، مصداق دارد ؛ آقا امام صادق سلام الله علیه ، روایتی از او نقل شده ، فرمود: « اذا قرأتم  {{تبت یدا ابی لهب}} ، فادعوا على ابى لهب» ؛ ادعوا علَی فلان ، یعنی نفرینش کنید ، لعنتش کنید ؛ ولی اگر ادعو له ، دعای خیر باید باشد ؛ «ل»برای منفعت است ؛ علَی برای ضرر است . «« فادعوا على ابى لهب»» ، شما دعای نفرین کنید علیه ابی لهب ؛ ابی لهب که نابود شد ، ابی لهب که از بین رفت ؛ باز چرا امام صادق می فرماید :«« فادعوا على ابى لهب»» ؛ شخص ابی لهب می رود ، اما جریان ابی لهب میماند ؛ شما نگاه کنید ، سر سلسله ی دودمان آل سعود به ظاهر رفت ؛ اما جریانش نرفت ؛ یزید رفت ، اما جریان یزید نرفت ؛ اگر بعضی از آدم های بلانسبتِ مؤمنین ، کم تشخیص ، کم معرفت ، گاهی می گفتند چرا مثلاً ما مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را ادامه بدهیم ؟ .در حالی که اگر فرهنگ قرآن را ، اهل قرآن دقت کنند ، فرهنگ اهل بیت را : ابولهب رفت به ظاهر ، اما جریانش را ، آقا امام صادق می فرماید: شما هروقتی این سوره ی ابی لهب را خواندید ، لعنت بفرستید بر ابولهب ؛ ابو لهب رفت ولی وارثان ابولهب هستند ؛ ادامه دهندگان راه ابولهب هستند ؛ از این نکته و از این جریان غافل نباشیم. « فادعوا على ابى لهب فانه کان من الکذابین» . او دروغگو بود ، نعوذ بللّه پیغمبر را دروغگو معرفی میکرد . « من الکَذّابین بالنبى(ص) و بما جاء من عند الله».هرچه که از طرف خدا بر پیغمبر نازل شده بود ، آنها را دروغ معرفی میکرد ؛ غیر از ابولهب ، نمی بینیم یک قُلدُرِ دیگر زمان رسول خدا را به صراحت نام برده باشد قرآن . بله ، فرعون و هامان را نام می برد ، خصومت ابولهب ، خصومت سنگینی بود ؛ گاهی افراد از بیرون می آمدند ، اهل مکّه نبودند ، از جاهای دیگر می آمدند به مکه ، آوازه ی پیغمبر را دورادور شنیده بودند ، وقتی وارد مکه می شدند ، طبیعی بود به ظاهر از بعضی از بزرگان مکه ، جویا بشوند ، سوال بکنند ؛ از جمله ی آنها به ظاهر از بزرگان مکه ، همین ابولهب بود . افراد غریبه به سراغ ابولهب می رفتند ، و از حال پیغمبر که سوال می کردند ، گاهی می گفت که مریض است و بیمار و دیوانگی بر او عارض شده ، درحال معالجه اش هستیم . با این ادبیات . گاهی هم به بعضی ها می گفت که او ساحر است ، سِحر میکند ؛ نروید به سراغش . یعنی خصومتش را بیش از حد و بیش از اندازه ادامه داده بود . این تبّت یدَا ، تَب عرض کردم جلسه ی قبل که معنایش خسران است و نابودی و بریده شدن هم معنا کردند ، تبّت یدا ، بریده باد دو دست ابولهب.گفتیم دست مظهر قدرت است ، گاهی مثلاً بین دو نفر یک اختلافی است ، خیلی ها واسطگی میکنند می خواهند حل کنند . خلاصه در نهایت به سراغ کسی میروند ، او می آید با یک تدبیری حل میکند ، بعد در آخر گفته میشود: این قضیه حل نمیشد مگر به دست فلانی ؛ مگر به دست فلانی که حل شده ، خب طرف ، دستش را به کار نگرفته بود ؛ طرف حرف زده بود ؛ طرف با یک تدبیر و سخنی مشکل را حل کرد ، ولی در عرف گفته میشود این قضیه به دست فلانی حل شده ؛ این دست فلانی ، مظهر توانمندی ، مظهر قدرت و تدبیر ؛ حالا مصداق های گوناگونی دارد ؛ {{تبّت یدا}} نابود باد قدرت ابولهب ، قدرت عملی او ، {{وَ تَب}} و نابود باد خودش. یعنی هم تدبیر و سلطه ی او از بین برود ، و هم خودش از بین برود ؛ {{ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاکَسَبَ}} مال دار هم بود ، ؛ مال ، زمینه ساز غرور است ، به واسطه ی مال فراوان غرور داشت ، حالا خدا وعده داد که : {{؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاکَسَبَ}} اموالش و قدرتی را که تحصیل کرد ، فایده ای به حالش نخواهد داشت ، به نابودی کشیده میشود ؛ {{؛ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ }} ورود پیدا میکند به آتشی که شعله های فروزنده دارد . من همینجا باید تشکر کنم ؛ واقعاً خیلی از شما مومنین دقت میکنید در شنیدن مطالب ، مخصوصاً همین خطبه ی اول ؛ خب بعضی از مومنین دیر تشریف می آورند ، من بیشتر بارها هم گفتم ، برای خطبه ی اول اگر توفیق پیدا کنم ، یک قدری مطالعه میکنم ؛ هفته ی قبل ، بعد از خطبه ها ، یک مومنی زنگ زد ، گفت آقا شما گفتید که اسم ابولهب  عبدالعزّی ، پدرش مگر موحّد نبود؟ گفتم چرا ، عبدالمطّلب ، از موحّدین برجسته ، مخلص ؛ بعدش فرمود : پس چرا اسم پسرش عبد العزّی است؟؛البته من همان تعبیری که کرده بودم ، با تعبیر «قیلَ» بود ؛ متنی را خوانده بودم از تفسیر مجمع البیان ، که «قیل» ، چرا اسم ابولهب را خدا نیاورد ، قیل به اینکه اسمش عبدالعزّی ؛ قیلَ یعنی گفته شد ، محتملاً ؛ ولی متقابلاً نقل های دیگری است که نه خیر ، اسمش عبد مناف است ؛ اسم جد خودش را ؛ اسم ابولهب عبد مناف ، ولی خود مشرکین ، کمتر عبد مناف را سر زبان می آرودند ، و خودش هم خیلی خوش نداشت عبد مناف مطرح بشود ؛ ابولهب کنیه اش است ؛ به لحاظ اینکه چهره ی برافروخته ای داشت ؛ گونه های سُرخی داشت ، او را ابولهب ، یعنی صاحب چهره ی برافروخته ، گویا شعله ای از آتش نمایان است از چهره ی او ؛خوشش هم می آمد از این تعبیر ؛ لذا خدای رحمان در ادامه ی همین سوره فرمود : {{َبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاکَسَبَ ؛ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ}} لهب به اعتبار ابولهب ؛ یعنی اگر الآن از نظر زیبایی ، او را ابولهب می خوانید ، ؛ {{سَیَصْلَى نَارًا}} عَنقریبٍ ورود به آتشی که آتش هم شعله ی سرخی دارد . حالا میخواهم خطبه ی اول خیلی هم طولانی نشود ، سرانجام نابودی این ابولهب را گوش کنید : گاهی خدای رحمان بزرگترین گردنکش را به ساده ترین وضع از پا در می آورد ؛ خدا بخواهد حل بکند ، خیلی آسان و راحت حل میشود مشکل ؛ البته به شرط اینکه کسانی که خواهان حل مشکل هستند ، به اندازه ی توان خودشان عمل کرده باشند ، و با اخلاص جلو رفته باشند ؛ بعد زا هجرت رسول خدا از مکه به مدینه ، اولین جنگی که پیش آمده بود جنگ بدر بود ؛ در جنگ بدر ، قریشی که در مکه بود ، بنا گذاشتند همه بیایند ؛ و اگر احیاناً کسی نیامده بود ، به جای خود یک نفر را مثلاً اجیر می فرستاد ، نائب او بشود و به جای او برود در جنگ . ابولهب در جنگ بدر ، خودش نیامد ؛ ابوسفیان آمده بود ؛ ولی ابولهب ، مردی به نام عاصم بن هشام را به جای خود فرستاد.ابوسفیان هم فرماندهی کرده بود . جنگ بدر  تمام شد و ابوسفیان به مکه برگشت ؛ کنار چاه زمزم این ها همدیگر را دیدند ، یعنی ابولهب و ابوسفیان . ابولهب پرسید از ابوسفیان که گزارش کند جنگ بدر را که چه اتفاقی افتاد .  ابوسفیان ضمن گزارش به ابولهب گفت ، ابولهب ، یک وقت هایی هم دیدیم سواره هایی گویا از آسمان فرود آمده بودند به کمک پیغمبر بر علیه ما ؛ سواره هایی شمشیر به دست ، از آسمان فرود آمدند . یک مردی به نام ابورافع ، غلام عباس عموی پیغمبر بود ؛ این ابورافع اینجا حضور داشت در کنار اینها ایستاده بود یا نشسته بود ؛ ابورافع وقتی این جمله را از ابوسفیان شنید که ما سواره هایی را میدیدیم که گویا از آسمان فرود می آمدند ، جزو لشگریان پیغمبر علیه ما می جنگیدند ، این ابورافع ، بی اختیار از شادی دستش را بلند کرد گفت که : آنها فرشتگان الهی بودند؛ تا گفت فرشتگان بودند ، ابولهب سیلی محکمی زیر گوش این ابورافع نواخت ؛ بعد او را بلند کرد و بر زمین زد . ابورافع مرد ضعیف و کم جثّه ای هم بوده . خبر میگوید که وزن سنگینی نداشت و ضعیف بوده .ابولهب ادامه داد و شروع کرد به زدن این ابورافع ؛ اما از قضا در همین لحظه ، امّ الفضل ، همسر عباس ، که ابورافع غلامش بوده ، می گذشت و صحنه را دید و نتوانست طاقت بیاورد ؛ این زن مومنه ، غیرتی شده ، بارک الله این امّ الفضل ؛ البته این همانی است که بعد ها در مدینه ، شبی در خواب دید که پاره ی تن پیغمبر به دامن او افتاد ، فردا مضطربانه آمده بود پیش پیغمبر گفت که یا رسول الله ، من خواب بدی دیدم ، حضرت پرسید چه خوابی دیدی؟ ؛ بگو خواب را ، چرا ناراحتی؟ ؛ گفت من در خواب احساس کردم یک وصله ای از بدن شما جدا شد و به دامن من افتاد ، حضرت او را نوید داد که عنقریبٍ پاره ی تنِ مرا شما پرستاری میکنید ؛ آقا اباعبدالله الحسین به دنیا آمد و این امّ الفضل در نگهداری آقا امام حسین ، کمک کرد بی بی دو عالم صدیقه ی اطهر را ؛ حالا همین زن است ، ام الفضل وقتی فهمید غلام عباس دارد کتک می خورد ، حرکت کرد ، چوبی را برداشت محکم به فرق ابولهب زد ؛ حالا این زن همسر عباس عموی پیغمبر است . چوب را به سر ابولهب زد ، سرش شکست ، ابولهب را برداشتند بردند خانه ، بدنش عفونی شد ، حالا یک هفته کمتر یا بیشتر ،ظاهراً همین اندازه ، بیشتر  زمان نبرد ، در اثر همان عفونت مرد ، آن قدر بد بو و متعفّ شده بود ، جرأت نمیکردند لباسش را دربیاورند ، او را بشویند ، با همان لباس او را داخل چیزی پیچیدند ، حرکتش دادند ، بردند بیرون مکه ، کنار کوه ، آنجا از دور یک مقدار آب رویش ریختند ، و بعد هم آنقدر سنگ انداختند به سمت او که پر بشود از سنگ و بشود قبر او؛ یعنی او داخل قرار بگیرد و سنگ اطرافش پُر شده آمده بالا شده قبر ابولهب . {{ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاکَسَبَ ؛ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ }} . حالا بحث همسر و عیال ابولهب ان شاءلله برای هفته ی آینده ؛ خدایا ما را از یاد خودت غافل مگردان . خدایا آنهایی که راه بندگی تو را میبندند ، از قدرتهای استکباری و از عوامل شیطانی آنان ، دستشان را از سر مومنین کوتاه بگردان . همه ی ما را در مسیر عبودیت و بندگی یاری بفرما . {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ؛ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاکَسَبَ ؛ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ ؛ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ}}

پایان خطبه اول//

 

 

 

خطبه دوم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ  الصّلاه والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علَی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقهِ الطّاهره سیّدهِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنهِ أجمعین و علی  علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجه القائم اَلمهدی . اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهِ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَویلَا.

صلوات…

مجدداً و بار دیگر ، خودم و همه ی شما برادران و خواهران ، نمازگزاران بزرگوار را به تقوای الهی تأکید و سفارش دارم ، امیدوارم خدای رحمان ، همه ی ما را در مسیر عبودیت و بندگی یاریمان بگرداند ؛ و همه ی مارا از وسوسه های نفسانی و ابلیسی مصونمان بدارد . برای هفته ی پیش رو ، مناسبت هایی وجود دارد ، از جمله ی آنها ، همین فردا ، سالروز آغاز محاصره ی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا ، از سال هزار و سیصد و پنجاه و نه ، یعنی بعد از اشغال لانه ی جاسوسی ، آمریکا ، ما را ، یعنی جمهوری اسلامی را تحریم اقتصادی کرده بود .همان تحریمی که متداول شده بود ، اجازه نمیدادند حتّی سیم خاردار وارد کنیم داخل کشور، از همان ایام ما در محاصره بودیم ؛ از همان ایام ، امام راحل تأکید داشت ، مدیران ، مسئولان ، ملّت ، به هوش باشید ، باید خودکفا شوید ؛ اگر به شما مثلاً سیم خاردار نمیدهند ، باید سعی کنید خودتان بسازید ؛ از اینکه  ایران و ایرانی ناتوان نیست ، دنیا باور دارد ، ایرانی توانمند است ؛ هیچ کسی نمیتواند ادعا کند که ایرانی ناتوان است ؛ اما چرا در عمل نمیتوانیم ؛ حالا اینکه نمیتوانند ما را متّهم کنند به ناتوانی ، دلیلش هم همین است که این همه فشار می آورند برای خاطر اینکه از توان ما بکاهند ؛ می بینند که ما در حال پیشرفتیم . و دیدند پیشرفتهای علمی ، صنعتی ، فناوری ، نو آوری ما را در صنایع دفاعی ؛ ما یک روزی محتاج سیم خاردار بودیم و اجازه ی ورودش را نمیدادند ؛ ولی امروزه ، از موشک دوربرد بالای دوهزار کیلومتر با موفقیت هدف گیری کند بزند و کمتر از ده متر خطا داشته باشد در هدف ، این کار کوچکی نیست در دنیا ؛ ما آنجا را پیشرفت کردیم ، اما در صنایع غیر دفاعی ، غیر نظامی ، به موازات پیشرفتهای صنایع دفاعی پیش نرفتیم ؛ چرا؟ موفقیت در صنایع دفاعی و نظامی چیست؟ آنجا بیشتر پول خرج کردیم و برای صنایع غیرنظامی پول خرج نکردیم؟ ؛ نه ؛ واقعاً این نیست بخدا . موفقیت آنجا یک چیز دیگری است ، عدم موفقیت در صنایع غیر نظامی یک چیز دیگر ؛ درصنایع نظامی تثبیت مدیریت است ؛ بیشتر زیر نظر مقام امامت و ولایت است ؛ از یک استحکامی برخوردار است ؛ اما در صنایع غیر نظامی با سلیقه ی دولت ها برنامه ها عوض میشود ؛ بین خود و خدا من تنها نمیخواهم بگویم تنها این دولت ؛ خدا میداند این دولت از همه ی دولت هاست . از همه ی دولت های بعد از پیروزی انقلاب ؛  از زمان امام گرفته تا به امروز ؛حالا بلا نسبت یک خنّاثی هم ممکن است بگوید ، [آهان] همه ی دولت ها بد هستند و شما میگویید که فقط باید از یک نفر گوش کنند . مؤمن ، شیعه ای؟ نهج البلاغه را بخوان . نهج البلاغه را بخوانی ، ناله ی امیرالمومنین ، درد دل امیرالمومنین ، از همین یاران خود ، از همینهایی که باید عوامل اجرایی حکومت علی باشند ؛ دوتا نگاه است در اقتصاد ؛ یکی اینکه باید با بیرونی بسازیم ، تعامل داشته باشیم ، مشکلات اقتصادی ما حل بشود ؛ این نگاه از نظر امام راحل مطرود بود ، محکوم بود ؛ و خَلَف صالحش مقام معظم رهبری هم این نگاه را قبول ندارد ؛ میگوید اگر این است ، میدانی معنایش چیست؟معنایش این است که یعنی بیخود انقلاب کردیم؛ یعنی بیخود استقامت کردیم ؛ هَدَر دادن خون های اینهمه شهدا ، برگردیم به همان اسارت دوباره ؛ دیدیم در قضیه ی برجام . واقعاً خب دولت زحمت کشید ؛ سعی کرد ، کار کردند ، رفتند ، آمدند ، رفتند،آمدند،نشستند برای مذاکره ؛ یک سری تعهداتی را ما پذیرفتیم ، همه را هم نقد اجرا کردیم ؛ عمده ی تعهدی را که آمریکا در نوشته گفته بود چه بود؟ رفع تحریم . آیا واقعاً تا به امروز که الآن چند ماه است از امضای برجام گذشته ، عملاً رفع تحریم شده؟آمریکا مدّعی است که ما به مفاد برجام عمل کردیم و میکنیم ؛ جمهوری اسلامی هم تا الآن عمل کردیم ، اگر جمهوری اسلامی تخلف کند ، ما برمیگردیم ، یعنی تحریم های دیگر . ؛

ما اگر  بخواهیم تخلف کنیم میدانید معنایش چیست؟ یعنی مجدداً قلب رأکتور اراک را که از بُتُن پُر کرده بودیم ، دومرتبه بسازیم بدون بُتُن . چند سال زمان میخواهد ؟ ما اورانیوم غنی شده را خارج کردیم از کشور ؛ اینکه بعضی ها میگفتند که آقا ، نقد دادیم ، ولی نسیه معلوم نیست چه چیزی داریم دریافت میکنیم ، خب این خلی روشن است . رِأکتور اراک ، بُتُن پُر شده ، یعنی دیگر از کار افتاد ، اگر دومرتبه بخواهند بسازند ، حالا چند سال باید زمان ببرد ، این جور نیست که خلق الساعه یک شبه ساخته بشود . حالا تازه هم شیطان مکار میگوید بله ، اگر جمهوری اسلامی بخواهد دست از پا خطا بکند ، ما مجدداً تحریم [میکنیم]. همین الان هم عملاً تحریم را برنداشتند.این که بدبینی نسبت به تعهدات آمریکا از نظر مقام معظم رهبری وجود داشت ، واقعاً یک حقیقت تلخی است ؛ هست این چنین ، ولی بعضی ها خوش باورانه میخواستند نپذیرند ؛ آقا فرمود شما اگر اقتصاد خود را در درون مقاوم کرده بودید ، دیگران به جای اینکه شما را تحریم کنند ، می آمدند منّت شما را می کشیدند ؛ آقا فرمود: اگر بنده میگویم اقتصاد مقاومتی و تکرار میکنم ، به خاطر این است که بنده از ده سال ، دوازده سال پیش ، ؛ حالا ده سال پیش هم که زمان این دولت هم نبود ها ، این که عرض میکنم دولت ها ، حالا چه سرّی است ؛ چه گیری است ؛ دولت های ما در عمل همچون امام و همچون رهبری متأسفانه نمی اندیشند. به ضرر خودشان است . به ضرر کشور است ؛ اگر واقعاً خالصانه و مخلصانه اطاعت میکردند ، بهانه گیری نمیکردند ، در برابر مواضع روشن و شفاف امامت و ولایت راه می افتادند که کار بکنند ، خدا هم قطعاً کمک میکرد ، {{ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ}} ؛ آقا فرمود: بنده از ده سال ، دوازده سال یپش دارم این حرف را با صدای بلند می زنم: اگر اقتصاد کشور را در درون مقاوم سازی کنیم ، عمده ی مشکلاتِ ناشی از دشمن از بین خواهد رفت . بحث فراوانی دارد این موضوعتلخ و ناگوار ، ولی بگذارم و بگذرم .

همچنین فردا روز بهره وری و بهسازی مصرف است . یعنی ایرانی ، تولید کننده ، کاری را که انجام می دهی ، تولیدی را که داری ، سعی کن تولیدت مرغوب باشد ؛ حیف نیست که بگویند آقا تولید داخل است به درد نمیخورد ؟، برویم دنبال تولیدات خارجی ؟ ؛ اگر واقعاً تولید کننده سعی کند کیفیت کالا را افزایش بدهد و مصرف کننده ی غیرتمند ایرانی هم متعهد بشود که از تولیدات داخل استفاده بکند ، ببینید ، تولیدات خارجی را هرچه بیشتر ما به کار گرفتیم ، معنایش این است که کارگاه های خارج را داریم رونق میدهیم و کارگاه های داخلی را داریم به ورشکستگی و سقوط سوق میدهیم . از همان زمان قاجار ، بعضی از علماء بزرگ ، میفرمودند اگر  کسی فوت شده ، کفنش کرباس نباشد ، تولید داخل نباشد ، ما به جنازه اش نماز  نمیخوانیم ؛ برای خاطر  اینکه آوردن پارچه از خارج ، کمک به بیگانگان است ؛ ولی استفاده ی از تولیدات داخلی ، تقویت بنیه ی داخل کشور است . این ها از مسائلی است که واقعاً هر ایرانی بامعرفت ، هر ایرانی با درک ، هر ایرانی با غیرت ، باید روی این مسائل حساب باز کند .

یکشنبه سالروز خجسته میلاد ولی الله الاعظم حضرت مهدی موعود و روز سربازان گمنام نامیده شده . آقا امام زمان زنده است ؛ آقا امام زمان همچون خورشید پشت ابر ، اثرگذار است برای جامعه ؛ خورشید را الان همین امروز نمیبینیم ، اما اثر خورشید در زندگی ما محسوس است ؛ در میان همه ی دستگاه های مختلف اداری ، که هر دستگاهی هم برای خودش خب واقعاً کاری دارد و خدمت می کند ، اما همه ی دستگاه ها نیاز به امنیت دارند برای ادامه ی کار ؛ نیاز به آرامش دارند بتوانند خدمت بکنند ؛ دستگاهی که اعضای آن ، اکثراً ناشناخته ، ولی برای تأمین امنیت ، مؤثّر . بعضی زا مسائل ، حیاتی است ، یا به تعبیر امروزی میگویند استراتژیکی ؛ حالا فرض کنید مثلاً ما باغ گلابی و میوه ی گلابی نداشته باشیم ، و بازار ما گلابی نداشته باشد ، میتوانیم ادامه ی زندگی بدهیم ، نقصی در ادامه ی معیشت و زندگی ایجاد نمیشود ؛ اما اگر خدای نکرده آب نداشته باشیم ، میتوانیم ادامه ی حیات بدهیم ؟ آب هم نعمت خداست ، گلابی هم نعمت خداست ؛ اما یکی نقش حیاتی دارد ، دیگری نقش حیاتی ندارد ؛ نعمت است ، موهبت الهی است ، مظهر لطف و عنایت حضرت حق است . واقعاً دو تا دستگاه ، سپاه و بسیج و سربازان گمنام ، یعنی وزارت اطلاعات ، ادارات اطلاعات ، این ها در تأمین امنیت و آرامش و آسایش ، همچون جریان خون در بدن ، همچون هوا برای ادامه ی حیات ، همچون آب برای ادامه ی حیات ، اینها در حرکت و در کارند ؛ اصلاً کار آنها برملا نمیشود ، گفته نمیشود ، نباید هم گفته بشود ، برای خاطر اینکه ، یک جا مجرمی را ، حالا چه جرم امنیتی باشد ، چه جرم قاچاق مواد مخدّر باشد ، اگر شیوه ی کشف خلاف و شیوه ی دستگیری مجرم را اگر بیایند توضیح بدهند برای جامعه ، حریف ، فردا فنّ دیگری به کار  میبرد . شگرد اینها را آشنا میشود . لذا بازگو نمیکنند . به همین اعتبار هم اینها را سربازان گمنام مینامیم. هم به صورت فیزیکی ناشناخته اند ؛ افراد را همه نمیشناسند ؛ و هم از نظر شیوه ی کار ، واقعاً گاهی محیّرالعقول ، حیرت افزا عمل میکنند و جرم را شناسایی میکنند ؛ مجرم را دستگیر میکنند ؛ پروردگارا ، هم هی کسانی که برای تأمین امنیت کشور ، با فکرشان ، با دستشان ، با امکاناتشان ، با قدرتشان عمل میکنند ، بر  توفیقاتشان بیافزا.پروردگارا ، آنهایی که با تدبیرشان ، با کارشان ، صدمه میزنند ، لطمه می زنند ، خسارت وارد میکنند ، اگر غافلند و نا آگاهند از خواب غفلت بیدارشان بگردان ؛ اگر آگاهانه آسیب میزنند ، خدایا شرّشان را کوتاه بگردان .

سالروز ولادت آقا امام زمان ، روایات فراوانی را راجع به امام زمان شنیدید ، گفته شد و خوانده شد.

رویات هست : ولی خدا که به دنیا می آید ، ابلیس ضجّه میزند ، یک شیون و ناله ی دردمندانه ای دارد ؛ شیاطین اعوان و انصار او میایند و میپرسند که چه خبر است و چه شده است ؟ میگوید که ولی خدا به دنیا آمد . آنها میگویند که خب ولی خدا به دنیا آمد ، تو چرا اینجور شیون میکنی؟ شیطان میگوید که او کار ما را عبث میسازد ، تباه میکند . به وجود او عدّه ای هدایت میشوند به راه راست ؛ یعنی خلاف خواسته و سعی و تلاش ما عمل میکنند . بعد شیاطین میگویند که پس اجازه بده ما برویم او را بکشیم ؛ ابلیس میگوید نه ، این اجازه را به شما نمیدهم.  میگویند تو که از وجودش ناراحتی ، پس چرا اجازه نمیدهی ما او را بکشیم ؟ ابلیس میگوید که اگر او را بکشید ، عالم ویران میشود ؛ خرابی عالم فرا میرسد ، قیامت به پا میشود . همان روایتی که فرمود : «« لولا الحجه لساخت الأرض بأهلها»» اگر حجت اله در روی زمین نباشد ، زمین اهلش را فرو میبرد . ابلیس به اعوانش میگوید اگر  او را بکشید دنیا خراب میشود و قیامت به پا میشود ، اگر قیامت به پا بشود ما جایگاهمان جهنم است ، چرا حالا با دست خودمان رفتن به جهنم را تعجیل کنیم؟ . خب آقا امام زمان ، خورشید پس ابر . خیلی ساده سخن : آیا ما الان واقعاً بریده ایم از امامت؟ امامت برای هدایت خلق است ، کلّیاتی از امامان به ما رسیده ، صداقت ، پرهیز از دروغ ، صله ی ارحام ، احترام به والدین ، نیکی به همسر و فرزندان ؛ خیلی خوب ، عمل کنیم . اما در مسائل مستحدث ؛ الان شرایطی که عراق دارد ، شرایطی که سوریه و یمن دارند ، تکلیف الهی ما چیست ؟ آیا ما هیچ تکلیفی نداریم یا تکلیفی داریم؟ چه کسی باید مشخص کند تکلیف ما را ؟ ما که دسترسی به امام معصوم هم نداریم . آیا مُهمل رها شده ایم؟ آیا منقطع از امامت و ولایتیم؟ نه بخدا . درود خدا به امام راحل که میفرمود : ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است . اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ؛ پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت شما آسیب نبیند . ما در این عصر و در این زمان که دسترسی به امام معصوم نداریم ؛ حجت ما ، حجت الهی ما فقیه عادل ، نه هر فقیه ؛ فقیهی که سائلاً لِنَفسِه ، حافظاً  لِدینه ، مُطیعاً لِأمر مولاه ، مُخالفاً علی هواه ، یک چنین شخصیت دینی در جایگاه نیابت از  ولی الله الاعظم ، تکلیف امت را مشخص می سازد ، خدایا در پی مجاهدات چند ده ساله ی امام راحل و مردان و زنانی که او را همراهی کردند ، این نعمت بزرگ امامت و ولایت را بر ما ارزانی داشتی ، خدایا این نعمت را مستدام بدار . خدا میداند زندگی در سایه ی امامت برای ملت و دولت عزت است؛ برای همه گان هم عزت است . ولی گاهی جفا میشود به امامت . امیر المومنین هم خیلی تحمل میکرد ، ولی گاهی دیگر کاسه ی صبرش لبریز میشد چیزی را به زبان می آورد . خیال نکنیم آنهایی که دور و بر امیر المومنین بودند شاخ و دم داشتند ، مثلاً الآنه آدم های این روزگار شاخ و دُم ندارند . یا مگر رهبر امروز ما از امیر المومنینن نعوذ بلله بالاتر است؟ نه رهبر ما بالاتر نیست . وقتی که با ولی معصوم حق ، علی بن ابی طالب ، آنچنان عمل میکردند ، باز باید بِلنسبه هم خدا را شاکر باشیم که همین اندازه شنوایی ها وجود دارد ؛ ولی نکته را هم غفلت نکنیم ، هرقدر بیشتر در مسیر امامت و ولایت اخلاص نشان بدهیم ، خدای رحمان ، عزت ما را افزایش خواهد داد .

مناسبت های دیگر از جمله ی آنها دوشنبه سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر در عملیات بزرگ بیت المقدس در سال هزار و سیصد و شصت و یک ، که روز مقاومت و روز ایثار ؛ کار بسیار بزرگی بود ؛ واقعاً دشمن مست و مقرور بود ؛ صدام آنقدر احساس قدرت و غرور میکرد ، گفته بود تلوزیون خود عراق پخش کرده بود ، مثلاً میخواست بگوید که کار محال است، که اگر ایرانی ها خرمشهر را از ما پس بگیرند ، من کلید بصره را در اختیارشان می گذارم . ایرانی ها ، فرزندان رشید بسیج و سپاه و ارتش موفق شدند . خرمشهر را پس گرفتند ، ولی نامرد به وعده ی خودش عمل نکرد ، نامردی را همه جا داشت ، اینجا هم به خرج داد .

کار عجیبی بود ، بی جهت نبود که امام فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد ؛ اما چگونه؟ تنها با اینکه ما داخل خانه بنشینیم و دعا کنیم و نفرین کنیم آزاد نشد . آدم هایی وارد عمل شده بودند که بلااستثناء همه غسل شهادت کرده بودند . آدم هایی وارد عمل شده بودند که همه وصیت نامه شان را نوشته بودند . آدم هایی شب عملیات وارد شده بودند که برای آخرین بار همدیگر را در آغوش گرفته بودند . رفتند که یا آزاد سازی خرمشهر ، یا دیگر برنگردند.بعضی زا مسئولین در برابر این گونه اخلاص رزمندگان ، مثل رزمندگان مدافعان حرم . اینها که الان دارند میروند ، همه وصیت نامه ی آخرشان را نوشتند ؛ بعضی از آدمهای کم معرفت ، مثلاً در گذشته تعجب میکردند ، آقا اباعبدالله الحسین اگرمیدانست که خطر دارد چرا رفت؟ این بچه های شما الان نمیدانند سوریه خطر دارد ؟ ولی احساس تکلیف میکنند ، باید صحنه را ترک نکنیم ؛ درود خدا ؛ دیشب هم اینجا مراسم بود ، بنده حضور نداشتم ، شاید بعضی از مومنین ندانند . اگر مراسمی گاهی میشود و بنده حضور ندارم خیال نکنید من دنبال استراحتم . اگر خیال آنچنانی بشود گناه میشود . {{إنّ بعضَ الذنب إثم}} دیشب در یکی از آبادی های اطراف شهرستان نکا ، چهلم یکی از شهداء مدافع حرم ، شهید سالخورده ، آن هم شبیه به شهید بلباسی ما بود  .همه ی کسانی که او را می شناختند واقعاً از انسانیت و معرفت و ایثار و مقاومت او تعریف می کرند . جمعیت سنگینی هم بود. با آنکه دیروز قبل از ظهر ، قم بودیم ، هیئت رزمندگان مرکزی تهران ، یک همایش هم اندیشی در ارتباط مسائل انقلاب ، خطباء مرتبط با انقلاب همایشی گذاشته بودند در قم . بعد از ظهر هم برنامه داشت ، ولی من عذخواهی کردم و بعد از ظهر نماندم و مستقیم رفته بودیم نکا . حالا برای ولادت آقا امام زمان ، از دفتر مقام معظم رهبری تأکید فرمودند که در آزاد شهر ، یک حلی است بیرون آزاد شهر ، از پنجاه سال قبل ، اینها روز ولادت آقا امام زمان ، مراسم بزرگی دارند هرساله ؛ آنگونه که فرموده بودند خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی قبل از پیروزی انقلاب یکی دوبار آمده بود آنجا در همان مراسم.

(((به تبع هر هفته ، خطبه های حضرت آیت الله معلمی مزّین به نام شهدای شهرستان است که هفته ی ماضی ، و چند روز پیش رو ، سالگرد شهادت ایشان بوده است.))) نثار ارواح این عزیزان ، همچنین باخبر شدیم که پدر شهید عزیز دهنوی ، هم دار فانی را وداع گفت و دیروز تشییع جنازه اش بود و خاکسپاری شد ، نثارروح او باشد و نثار روح مادر دو تَن شهیدان بزرگوار موسوی که امروز تشییع شد ، همه باهم صلواتی هدیه فرمایید .

إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ وَ أَبْلَغَ مَوْعِظَهِ کتاب الله العزیز الحکیم ، {{بسم الله الرّحمن الرّحیم  وَالْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ صَدَقَ اللهُ العَلیُّ العَظیم}}

پایان خطبه دوم//

 

مطالب مرتبط

دکتر یدالهی«مدیر کل ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی» با حضور در دفتر امام جمعه قائم شهر ، با آیت الله معلمی دیدار کردند + تصاویر

پیش از ظهر چهارشنبه مورخ 17 اردیبهشت 1404 ، دکتر یدالهی«مدیر کل ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی» با حضور در دفتر امام جمعه قائم شهر

ادامه مطلب

کاروان زیر سایه خورشید(خادمین حرم مطهر امام رضا«ع») با در دست داشتن پرچم بارگاه مقدس ثامن الحجج«ع» و حضور دفتر امام جمعه شهرستان قائم شهر با آیت الله معلمی دیدار کردند + تصاویر

پیش از ظهر چهارشنبه مورخ 17 اردیبهشت 1404 ، کاروان زیر سایه خورشید(خادمین حرم مطهر امام رضا«ع») با در دست داشتن پرچم بارگاه مقدس ثامن

ادامه مطلب