جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه های نمازجمعه شانزدهم بهمن نود و چهار قائم شهر – آیت الله معلمی

IMG_0636

خطبه اوّل :

اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجّل فرجهم ؛ سلامٌ علیکم جمیعاً و رَحمَهُ اللهِ و برکاتُه… ؛ أعوذُ بِلّله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . لا حولَ وَلا قُوَّهَ إلّا بِللّه ألعَلی العَظیم . حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل ، نِعمَ المولَی وَ نِعمَ النّصیر . الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ . ألصّلاهُ وَ السّلامُ عَلی سَیِّدِ النَّبیین ، حَبیبِ إلهِ العالَمینَ أبِی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد و علی عِطرَتِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ أجمَعین .

قالَ الحَکیمُ  فی کِتابِهِ الکَریم : {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ؛ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ؛ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوّاباً }}

در این مظنه ی استجابت دعا امیدواریم خدای رحمان ، استغفار و توبه ی ما را به درگاهش پذیرا باشد ، و ما را مشمول رحمت و رضوان و مغفرت بی پایان خود قرار بدهد ؛ گذشتگانمان را هم ببخشد و بیامرزد ؛ هدیه به پیشگاه خاتم انبیا ، نثار ارواح طیبه ی همه ی شهدا ، حقداران جمع نمازگزاران ، علماء عاملین ، امام راحل ، امامان جمعه ی پیشین این شهرستان ، همه باهم صلواتی هدیه فرمایید .

 

IMG_0619

 

رسیدیم به سوره ی مبارکه ی نصر ؛ نصر از نصرت ، نصرت به معنای یاری ؛ {{ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ }} هنگامی که یاری خدا برسد ، هنگامی که نصرت و امداد الهی برسد ، {{ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا}}هنگامی که نصرت و فتح و پیروزی برسد ، میبینی که مردم ، دسته دسته ، فوج فوج در دین خدا وارد میشوند . این سوره قبل از فتح مکه نازل شده.البته بعضی از مفسّرین ، احتمال اینکه بعد از فتح نازل شده دادند ؛ ولی آنچه که بر حسب تحقیق ، قوی تر به نظر میرسد ، این است که قبل از فتح مکه ، نوید و بشارت بود ، برای فتح مکه . از جمله معجزات قرآن است . خبر از حوادث آینده میدهد.هم از فتح مکه ، و هم از استقبال گسترده ی مردم نسبت به دین خدا . با فتح مکه ، فصل جدیدی در زندگی مردم شبه جزیره ی عربستان اتفاق افتاد . اوضاع ، دگرگون شده بود . ورق خورده بود تاریخ . قبل از فتح مکه ، قریش در موضع خصمانه علیه پیغمبر و مسلمان ها فعال بودند . اما با فتح مکه علاوه بر اینکه دیگر دست از خصومت به ظاهر کشیدند ، بلکه دسته دسته روی آوردند به سمت اسلام . این معنای فصل حدید با فتح مکه . بساط شرک و کفر و توطئه علیه اسلام و مسلمین ، به ظاهر جمع شد . تافتح مکه ، نفاق معنای آنچنان نمایانی نداشت . برای خاطر آنکه دشمنان ، جرأت داشتند ، ظاهر میکردند دشمنی را . اما با فتح مکه ، دیگر جرأت ابراز دشمنی نداشتند ؛ از این لحظه به بعد ، زمینه ی نفاق برای آنهایی که در درون سازگاری نداشتند با اسلام ، با ارزش های دین خدا ، و از ترس نمیتوانستند ابراز بکنند ایجاد ، گرفتار نفاق میشدند . نفاق مهناش این بود که ظاهر میگفتند مسلمانیم ، مؤمنیم ، اما هروقتی که فرصت پیدا کرده بودند ، میخواستند آسیب بزنند . تدبیر بی سابقه ای رسول خدا در قضیه ی فتح مکه به کار برده بود . تدبیر بی سابقه قبل زا فتح مکه ، جنگ هایی که پیش می آمد ، رسول خدا رسماً اعلام میکرد . که آماده بشوید برای رفتن به تبوک. آماده بشوید، میخواهیم برویم به سمت خیبر . آماده بشوید به سمت بدر . مقصد را مشخص میکرد . ولی در قضیه ی فتح مکه ، حالا چرا ، جهتش رو عرض میکنم. مشخص نکرده بود مقصد را ؛ فرمود آماده بشوید ، بیرون بیایید . اردوگاه زده بیرون مدینه پیغمبر . انتظار کشید ، آمدند مسلمان ها ؛ خب نمیدانستند مقصد کجاست . وقتی که آمادگی تمام شد ، کامل شد . آغاز حرکت ، از مسیر معمولی ،و متعارف مکه حرکت نکرد پیغمبر . یک راه بیراهه ای را در پیش گرفت . نمیفهمیدند مردم که مقصد کجاست . این راه به کجا میخواهد منتهی بشود ؛ مشخص نبود . چرا این کار را کرد پیغمبر؟ برای خاطر اینکه میخواست مردم مکه خبر دار نشوند . پیشاپیش خبر نرسد به آنجا . غافلگیر بشوند . چرا غافلگیر بشوند؟هم میخواهد رسول خدا کعبه را از لوث بت ها پاکسازی کند ، همین خانه ی مقدس خدا ، همین کعبه که الان وجود دارد ، بت کده بوده ؛ سقف این کعبه ، بت ها آویخته بوده . در گوشه و کنار داخل خانه ، بت ها چیده بوده ؛رسول خدا مأموریت دارد . برای پاکسازی کعبه و برای تطهیر خانه یخ دا حرکت بکند ، اما دلش میخواهد خونریزی اتفاق نیافتد . کنار کعبه ، داخل مسجد الحرام ، خونریزی اتفاق نیافتد . لذا بنای تدبیر برای غافلگیر ساختن مردم مکه را رسول خدا طراحی کرده بود . حرکت که کردند ، بیشتر شب ها راه می رفتند روز ها دستور میداد داخل درّه ها ، یک جا متمرکز استراحت بکنند . شب  حرکت میکردند و راه طی میکردند . آن هم به سرعت میرفتند ، که اگر به صورت معمولی مثلاً بین مدینه و مکه فرض کنید یک هفته زمان میبرد ، اما الان ظرف پنج شبانه روز رسیدند پشت دیواره ی مکه . یعنی پشت کوه اطراف مکه . اگر این کوه را می آمدند بالا ، پایین ، مکه پیدا بود . از قضا ، قبل از حرکت از مدینه ، یک هفته ی قبل ، عباس ، عموی پیغمبر از مکه آمده وبد به مدینه هجرت کرده بود و به مسلمانها ملحض شده و اسلام اختیار کرده بود . حالا در این لشگر کشی ، رسول خدا او را هم تأکید کرد عمو جان تو هم بیا . عباس ، سنش بیشتر است . عموی پیغمبر است . او را هم آورد . حالا اینجا که عصر گاه رسیدند پشت کوه های اطراف مکه ، اینجا را برخلاف شبهای قبل ، پیغمبر ستور داد نیروها پراکنده بشوند . یک جا متمرکز نشوند . شب های قبل ، متمرکز ؛ اما حالا امشب ، فرمود پراکنده بوشید . هردونفر یک جا ؛ هر سه نفر یک جا . بوته ها را هم جمع کنید ، آتش بیافروزید . خود اصحاب و سپاهیان و نیروها نمیفهمیدند برای چه.تعجب میکردند ، اما حکمتی داشت که بعدها فهمیدند حکمت کار چه بوده . نیمه های شب ، رسول خدا عموی خودش عباس را صدا زد ، فرمود که سوار این مرکب شو ، برو روی قله ، ببین آن سمت چه خبر است . عباس ، سوار شد ، رفته وری قله ، شنید که دو نفر دارند با هم حرف میزنند . آن سمت قله ، ولی نزدیک قله . عباس گوش داد دید صدای ابوسفیان است که با یک نفر دیگر دارد حرف میزند . عباس صدا زد ابوسفیان ، ابوسفیان هم صدای عباس را شنید گفت عباس تویی ؟ گفت بله منم . ابوسفیان تویی؟گفت بله منم . ابوسفیان پرسید که عباس چه خبر است این صحرا را نیرو گرفته ؟حالا جمعیت پراکنده شده بودند ، آتش افروخته بودند . اینها هم از دور نگاه میکردند ، وحشت کرده بودند که کل بیابان را نیرو گرفته . عباس هم از فرصت استفاده کرد ، گفت ابوسفیان ، میبینی که صحرا را نیرو گرفته ، این نیرو فردا میریزد داخل مکه ؛ فرصت از دست رفت ؛ چاره ای جز تسلیم نداری. ابوسفیان گفت اگر من تسلمی بشوم جانم در امان است .؟ ؛ عباس گفت بله . من برایت امان میگیرم ، با من بیا . ابوسفیان هم پذیرفت ، عباس او را با خود آورد به حضور رسول خدا داخل خیمه . همان شب . رسول خدا فرمود به عمو عباس که او را ببر ؛ امشب بماند پیش شما ، فردا صبح بیایید. رفت ابوسفیان ، داخل خیمه ی عباس ؛ اذان صبح ، بلال شروع کرد به اذان گفتن ؛ موقعی که پیغمبر در مکه بود نمیتوانستند اذان بگویند . نمیتوانستند نماز جماعت داشته باشند . پغمبر به تنهایی می آمد کنار کعبه نماز بخواند ، آنچنان اذیتش میکردند که خاکروبه به فرقش بریزند ، شکمبه ی شتر بیاورند ؛ این بی احترامی و بی ادبی و اذیت فراوانی که رسول خدا دیده بود . مسلمان ها شکنجه میشدند.هجرت کردند از مکه به حبشه رفته بودند ، خب اینها حکایت از این معنا دارد که در مدینه نمازجماعت نداشتند ؛ اذان نمیگفتند ، حالا برای اولین بار ابوسفیان  صدای اذان بلال را شنید ، از عباس پرسید عباس ، چیست ؟ چه خبر است ؟ عباس گفت خب دارند اذان میگویند ، برای نماز آماده میشوند . عباس حرکت  کرد وضو ساخت ، ابوسفیان هم همراهش همراهی کرد ، آمد کنار خیمه ی پیغمبر ، دید پیغمبر دارد وضو میگیرد ، و مردم هجوم میآورند قطرات آب و ضوی پیغمبر را به تبرک برمیدارند ، ابوسفیان رو کرد به عباس گفت : عباس ، من سلاطین و پادشاهان ایران و روم را دیدم از نزدیک.مردم از آنها میترسیدند ، ولی مردم به این مرد علاقه دارند . عشق دارند ، دین او جهانگیر میشود . حالا بصیرت پیدا کرد ابوسفیان نامرد ؛ تا چندی پیش ، جنگهای علیه پیغمبر را فرماندهی داشت . سرکرده ی سپاه دشمن ، ابوسفیان بود . ولی حالا که دیگر تسلی شده است ، الآن میگوید که : پیغمبر دینش جهانگیر میشود ، مردم از سلاطین میترسیدند ، ولی به این مرد علاقه دارند مردم .خلاصه بعد از نماز ، هوا روشن شد ، نیروها به صف شدند ، دیگر حسابی ته دل ابوسفیان خالی شد ، رسول خدا فرمود که برو داخل مکه . هرکه درون خانه ی خود بماند و بیرون نیاید در امان است. هرکه به خانه ی تو پناهنده بشود در امان است . هر که داخل مسجد الحرام پناهنده بشود در امان است . وگر نه اگر در خیابان ها کسی مقاومت بکند ، از دم تیغ گذرانده میشود . ابوسفیان حرک کرد به سرعت آمد وارد مکه شد ؛ حالا این آدمی که تا دیروز سرکرده ی سپاه دشمن و به اصطلاح محور مقومت برای دشمنان اسلام بود ، الآن آمد و فریا دزد که ای مردم ، یا به خانه ی خودتان پناه ببرید ، یا به خانه ی من پناهنده بشوید ، یا به مسجد ال حرام پناه ببرید . دیگر مقاومت فایده ندارد . دیگر سپاه اسلام الانه ورود پیدا میکنند ، هرکسی مقاومت کند از دم تیغ گذرانده میشود . خب این ابوسفیان که سرکرده بود ، حالا آمد اینگونه حرف زد ، طبعاً افراد یا به خانه ی خودشان رفتند ، یا رفتند داخل مسجدالحرام پناهنده شدند ، و سپاه اسلام با پیروزی ، با موفقیت ورود پیدا کرد به مکه بدون اینکه از بینی احدی قطره ی خونی ریخته شده باشد . با این تدبیر حکیمانه ی رسول خدا ، در این فرصت مناسب ، مکه فتح شده ؛ بت ها از سقف کعبه فرود آورده شد.روایتی است که مردی به نام مُقاتل نقل میکرد : « لَمّا نُزلت هذه السوره» آنگاه که این سوره نازل شده بود . سوره ی {{؛ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ؛}} «قَرَأها علی اَصحابِه» پیغمبر این سوره ر ابر اصحاب قرائت کرد ، «ففرحوا واستبشروا» اصحاب خوشحال شدند ، به همدیگر بشارت میدادند که نصرت الهی میرسد ؛ فتح و پیروزی در راه است . «وَ سَمِعَهَ العباس» عباس ، عموی پیغمبر این سوره را شنید ، «فَبِکَی» گریه کرد عباس ، همه تعجب کردند ، همه داشتند خوشحال میشدند که این سوره نوید و بشارت پیروزی میدهد . چرا عباس گریه میکند ؟ به رسول خدا خبر دادند که عباس ، عموی شما با شنیدن این سوره دارد گریه میکند ، رسول خدا مد به سراغ عمو ، فرمود : «ما یُبکیک یا عَم؟» عمو جان ، چرا گریه میکنی؟چه چیزی تو را وادار کرد به گریه کردن . «قال: أظنّ أنّه قد نعیت إلیک نفسک » عباس گفت : من گمان میکنم دیگر قسمت پایانی عمر شما باشد ، نگرانی من از این جاست ، حالا از کجا عباس این نکته را ر درآورد ؟ که قسمت پایانی عمر پیغمبر را از این سوره بفهمد؟این سوره دارد مژده میدهد و بشارت میدهد که کار تمام . یعنی مأموریت و رسالت پیغمبر به پایان میرسد .{{ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ }}هنگامی که نصر الهی ، یاری خداوندی به پیروزی میرسد ، {{وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا}} آنگاه مردم دسته دسته در دین خدا وارد میشوند ، {{ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ}} پس تسبیح خدایت را بگو ، تسبیح ، سبحان الله ، تسبیح خدایت بگو استغفار کن و مغفرت بخواه از او . {{ إِنَّهُ کَانَ تَوّاباً }} . اوست که به درستی توبه پذیر است و پذیرای توبه ی بندگان میشود . عباس از این آیه و از این سوره ، این دریافت را پیدا کرد ، گفت احساس میکنم قسمت پایانی عمر شما باشد . رسول خدا هم فرمود : «  إّنه کما تقول» بله عمو جان ، همینجور که شما احساس میکنی همین هم هست . «فَعاشَ بعدها سَنَتیَین»بعد از این سوره ، دیگر به دوسال نکشید ، رحلت رسول خدا اتفاق افتاد لذا این سوره را وره ی نصر مینامند ، سوره ی تودیع هم مینامند ؛ سوره ی تودیع ، یعنی سوره ی وداع  ، خدا به حبیبش خاتم انبیا محمد مصطفی«ص» ، وعده ی نصرت و پیروزی را داده است ، و بعد ازن بشارت را که بعد از رسیدن نصرت و پیروزی ، مردم دسته دسته ورود پیدا میکنند ، دیگر سدّ دشمنی شکسته میشود ؛ دیگر زمینه ی گسترش نفوذ اسلام فراهم میشود ؛ کار اصلی و مأموریت حقیقی رسول خدا نسبتاً به پایان میرسد ، لذا احساس تودیع و خدا حافظی را از این سوره نموده بودند . اعراب بر این باور بودند که مکه را هرکسی تعرّض بکند و اگر به حق نباشد ، به سرنوشت ابرهه دچار میشود . راست هم میگفتند ؛ گفتند ابرهه به ناحق خواست تعرّض کن به کعبه ، دسترسی به کعبه پیدا کند ، خدا به وسیله ی طیر ابابیل آن ها را نابود کرد ؛ اما همین که اعراب دیدند پیغمبر بار لشکر ، با نیرو ورود پیدا کرد به مکه ، وار د شد به مسجد الحرام ،چیز خاصی اتفاق نیافتاد ، به قول خودشان فهمیدند که این مرد به حق است . دین او حق است و دعوتش حق است ؛ پس دیگر ادامه دادن دشمنی فاید هندارد . تسلیم شدن بهتر است از ادامه ی دشمنی . {{ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا}} ؛ افواج جمع فوج است و فوج به معنای دسته ، دسته دسته می آمدند و میگرویدند و ادای شهادتین میکردند و مسلمانی اختیار میکردند ؛ حالا مباحث دیگری دارد که ان شاءلله هفته ی بعد به عرض خواهد رسید . از جمله ی آنها شأن نزول این آیه . و مسائل دیگری وجود دارد که ان شاءلله هفته ی بعد وعده ی شما باشد .

{{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ؛ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ }} به خدا پناه ببریم ، همه چیز را از او بخواهیم ، در هر نمازی حد اقل دو بار تکرار میکنیم {{إیّاک نعبد و إیّاک نستعین }} خدایا فقط تو را بندگی میکنم ، این تنها زبان نباشد ، با تمام وجود ، با عمق جان  خدا را بنده باشیم {{إیّاک نعبد و إیّاک نستعین }} . خدایا از تو مدد میخواهم.؛ {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ؛ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ  وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوّاباً }} //

پایان خطبه اول-

 

IMG_0715

 

خطبه دوم :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ  الصّلاه والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علَی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقهِ الطّاهره سیّدهِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنهِ أجمعین و علی  علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجه القائم اَلمنتظَر . اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهِ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَویلَا.

صلوات…

بار دیگر خودم و همه ی شما برادران و خواهران را در این فصت ذکر و یاد حضرت حق ، تأکید و سفارش دارم به تقوا ، به پرهیز کاری ،درصورتی دعای بندگان خدا مستجاب خواهد شد که ترک گناه داشته باشند و به انجام واجبات ملتزم گردند . در این صورت است که توقع استجابت دعا خواهد بود . پروردگارا در این مظنه ی استجابت ، به لطف و کرمت همه ی ما را ببخش و بیامرز ، گذشتگان ما را ببخش و بیامرز ، عزت اهل ایمان را در سایه ی نظام اسلامی مان تا ظهور ولی الله الأعظم محفوظ و مستدام بدار . شرّ اشرار به خودشان برگردان . فردا سالروز تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال شصت و شش به امر امام راحل است . در کنار دستگاه های قانونگذاری ، مجمع تشخیص مصلحت ، به این انگیزه اتفاق افتاد ، که بعضاً مصوبات مجلس ر اشورای محترم نگهبان مطابق قانون اساسی نمیدید ؛ ولی مجلسیان اصرار داشتند که مصلحت کشور در این است . امام راحل مجمع تشخیص را تشکیل داد که تشخیص مصلت تنها به عهده ی مجلس نباشد ؛ یا احیاناً شورای نگهبان را هم متهم نکنندکه بی جهت در برابر مصوبات مجلس ، مثلاً مانع تراشی میکنند . مجمع تشخیص مصلت ، یک دستگاه و جایگاهی است برای داوری ، که آیا واقعاً مصلحت جدی است یا تصور مصلحت است که قدری آن تصمیمات ، پختگی بیشتری پیدا کند . استحکامی برای مصوبات مجلس و در نتیجه برای نظام باشد .

دوشنبه روز نیروی هوایی ؛ نوزده بهمن پنجاه و هفت ، همافران از آن پادگان خیابان نیروی هوایی تهران راه افتاده بودند آمدند در آن قرارگاه امام راحل ، مدرسه ی علوی تهران . در حیاط مدرسه با لباس فرم ، با کلاه فرم ایستادند  و نسبت به انقلاب و نسبت به امام اظهار وفاداری کرده بودند .  و پشت سر متعاقب آن ، گارد شاهنشاهی به پادگان نیروی هوایی حمله برده بود . و در نهایت برای روز بیستم اعلام حکومت نظامی کرده بودند وابستگان و پسمانده های وابسته به استکبار ، در دربار و در ساواک و در ارتش هماهنگ کرده بودند ، اعلام حکومت نظامی ، به این معنا که هیچ دو نفری در خیابان حق ندارند با هم راه بروند .  با هم حرف بزنند . باید هرکسی دنبال کار خودش باشد ، کسی با دیگری اجتماع نکند . وگرنه مأمورین مسلّح نیاز به دستور دیگر ندارند . افراد را هدف قرار میدهند . یعنی ک تصمیم بسیاز خطرناک ، متقابلاً . همین دیروز بود که دبیرخانه ی خبرگان ، اجلاسی در قم داشت . حضرت آیت الله یزدی یک خاطره ای را نقل کرده بود از مرحوم آقای مرتضایی یا مرتجایی که وزیر شعار بوده در تهران . خدا رحمتش کند فوت شده . ایشان میگفت که آقای یزدی میگفت که من از این وزیر شعار شنیدم که او میگفت من در حضور مرحوم آقای طالقانی نشسته بودم ، ایشان تلفنی با امام صحبت کرد . یعنی به امام گفتند آقای طالقانی پشت خط تلفن است و حتماً میخواهد با شما صحبت کند . امام فرمود عیبی ندارد . خودش گوشی را گرفت . آقای طالقانی را ترس برداشته بود . آقای طالقانی اصرار میکرد که آقا ، این کار خطرناک است ، شما دستور فرمودید که مردم به خیابان ها بریزند ، اینها اعلام حکومت نظامی کردند. اینها رحم ندارند ، اینها مردم را قتل عام میکنند . اجازه بدهید که مردم نیایند الآن بیرون . این وزیر شعار میگفت که صحبت امام را من نمیشنیدم داخل تلفن که امام چه میفرمود . ولی صحبت آقای طالقانی را میشنیدم که آقای طالقانی اصرار میکرد تکرار میکرد ، که آقا کار خطرناکی است . بعد میگفت که یک رتبه آقای طالقانی همان دال تلفن گفت که : «سمعاً و طاعه…سمعاً و طاعه» . میگفت که من تعجب کردم ، تلفن که قطع شد ، به آقای طالقانی عرض کردم که آقا ، شما اول اصرار داشتید که زیر بار نروید . چه شد که یکمرتبه عوض شدید؟ سمعاً و طاعه گفتید مثلاً . میگفت مرحوم آقای طالقانی فرموده بود که امام میفرمود که این کار بشود ، من عرض کردم خطر دارد . امام برگشت و گفت که «خب اگر دستور باشد چه میکنید؟» ؛ « اگر دستور باشد چه میکنید؟» . مرحوم آقای طالقانی میگفت که من با تمام وجود احساس کردم که ایشان از پیش خود نمیگوید . حتماً از ولی امر ، حجّه بن الحسن …….. اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ…..

مرحوم آقای طالقانی میگفت که من هم لرزیدم؛ گفتم که «سمعاً و طاعه…سمعاً و طاعه». شما ولی امر مایید ، شما نایب امام زمانید ، خدای رحمان شما را نصرت میکند ، یاری میدهد،حتماً اطاعت باید بشود . اطاعت میکنیم . مردم به خیابان ها ریختند و قصه فیصله پیدا کرد . وگرنه اگر مردم جا خورده بودند و آن عصر و آن شب بیرون نیامده بودند ، آن ها قطعاً آن شب یک جنایاتی را مرتکب میشدند که یک بار دیگر باز نظام شاهنشاهی را قوت و قدرت بدهند و برگردانند . اما عنایت الهی موجب این شد که امام راحل بر سر این دستور ، مقاوم و استوار ، استقامت بکند ، تأکید بکند و این اتفاق افتاد . امام میفرمود دوام انقلاب در گرو حضور مردم ؛ اتکال به خداوند ؛ اتکال یعنی توکل ، توکل به خدا . از حدود الهی بیرون نروید . از مرز الهی تجاوز نکنید . حضور مردم ، اتکال به خداوند ، و ساده زیستی مسئولان . ببینید اگر خدای نکرده مردم کنار بکشند آسیب میشود . اگر توکل به خدا نباشد در کار ، آسیب میشود . اگر ساده زیستی مسئولان از دست برود ، آن هم آسیب برای انقلاب میشود . امام میفرمود انقلاب تنها ، ما ار به مقصد نرساند . اینها را بعد از پیروزی میفرمود . همه ی این کارها با دست غیبی واقع شد . و إلّا ملتی که چیزی در دستش نبود ، معذلک خداوند طوری کرد که اسلحه های آنها را نگذاشت استعمال بشود . آنها وسائل داشتند . تانک داشتند ، توپ داشنند ، نفر داشتند ؛ آنها تانک و توپ و طیّاره داشتند ، لکن خداوند شما را به رعب نصرت کرد . یعنی خدا ترس به دل آنها انداخت . این ترس به دل آنها کمک شد به حال ملت . و در دلشان یک ترسی انداخت . همان ترس اسباب شکست آنان شد . انقلاب ما انقلابی بود که خود ملت انجام داد . و در صحنه حاضر هستند ملت و همین حضور است که موجب این است که انقلاب آسیب نبیند . ببینید ، عزیزان ، برادران و خواهران ، انقلاب مال ملت ، مال مردم ، خدای نکرده اگر مردم گرفتار غفلت بشوند عواقب استکبار در همه چیز ما ، در دولت ما ، در ملت ما نفوذ خواهد کرد . حضور به موقع  ، حفظ هشیاری و بصیرت ، ضامن تداوم انقلاب است .بنا براین حضورمان را هرسال گسترده تر از سال گذشته ، قوی تر و باشکوه تر از سال گذشته ، بیست و دوی بهمن امسال ، روز پنجشنبه به خواست خدا ساعت نُه صبح ، همه باهم کنار هم خواهیم بود ، و دیگران را هم یادآوری و دعوت کنیم .حضور خیلی ارزشمند است . کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من . امام آمد و انقلاب آمد که این کشور به دست مردم ، با رأی مردم ، با نظر مردم اداره بشود ؛ در ارتباط با رد صلاحیت ها یا عدم احراز ، خلاصه باید به قانون پایبند بود . هیچکسی هم مدعی نیست که احیاناً فرض بفرمایید خدای نکرده ممکن است یک جا حقی هم ناشناخته بماند . عدم احراز میگویند یعنی درست نشناختیم . اما حساب کنید ، دوازده هزار نفر در کل کشور ثبت نام کردند ، ظرف دو ماه یا کمتر از دو ماه باید دوازده هزار نفر شناسایی بشوند ، بررسی بشود و دقت بشود . چه بسا که گاهی اگر ملت و مردم بعد ها بشنوند که یک آدم بلا نسبت ناباب و نادرست ورود پیدا کرد ، .خب گله میکنند ، میگویند چرا صلاحیتش را اعلام کرده بودند   چرا مانع نشده بودند . حالا که میخواهند اعمال قانون بکنند ، بعضاً این سمت گلگی هست . این ایام بعضی از آدم هایی که واقعاً توقع نیست ، یعنی برحسب سوابق خدمتی که دارند ، توقع این است که بهتر عمل کنند ، بهتر حرف بزنند ؛ در آن فتنه ی هشتاد و هشت ، گفته بودند که اگر اعلام نشود فلانی رأی آورد یعنی اگر بگویند دیگری رأی آورد مردم به خیابان ها میریزند، خب همین اتفاق افتاد که فتنه به پا بشود . الآن هم بگویند که اگر اعلام صلاحیت نکنند شرارت میشود . مثل اینکه فتوای جواز شرارت را دارند صادر میکنند . واقعاً خیلی بعید است از بعضی از آدم ها چرا این جور حرف میزنند و چرا اینجور … ؛ حالا کجای کارشان گیر است و اشکال است ، من نمیدانم ؛ بریدن از امام و گاهی هم به ظاهر ادعای حمایت از بیت امام . آنهایی که بعد از رحلت رسول الله راه را عوض کردند ، خیال میکنید میگفتند که ما با پیغمبر دشمنیم؟نه ! میگفتند سنّت پیغمبر ما را کفایت میکند . ما دیگر نیازی به وصی پیغمبر نداریم . همان سنّت پیغمبر ، همان روش پیغمبر ما را کفایت میکند . یعنی از پیغمبر دم میزدند ولی در عمل وصیت پیغمبر را ریشه کن کرده بودند . . خب در قضیه ی انتخابات خبرگان ، یک مصوبه ای دارد شورای نگهبان ؛ آنهایی که ابتداءً وارد میشوند ، باید در امتحان شرکت کنند . خب این را میدانستند ؛ میدانستند که بایددر امتحان شرکت کنند . اعلام شده بود . حالا طرف برود ثبت نام بکند ، ولی نرود در امتحان هم شرکت نکند ، حالا دیگری فریاد کند که چرا فلانی را رد کردند ؟ ؛ خب خودش خودش را رد کرد ! اگر نمیخواست در امتحان شرکت کند چرا ثبت نام کرد ؟ ثبت نام کرد ، می بایست در امتحان شرکت میکرد . ثبت نام کرد ، در امتحان شرکت نکرد ، حال ، فلانی میگفت : فلانی میگفت که فلان کس این رتبه ی علمی را دارد . اما قانون میگوید شورای نگهبان باید احراز کند . این که آدم تصور کند شورای نگهبان خطّی و جناحی عمل میکند ، این حدس  و گمان این و آن است . ولی واقعاً اعضای فقهای شورای نگهبان ، آدم های سنگین ، آدم های عادل و معتدل و منظّم . یک مصوباتی دارند ، یک روالی دارند . باید طبق آن روال کار پیش برود . حال ، واقعاً من خودم با تمام وجود بین خود و خدا آرزوی مان این است که همه ی اعضای بیت امام ، عزیز بمانند ، محترم بمانند ، بله ؛ کنار زدن یک عوارضی دارد ، پذیرفتن بر خلاف مجاری قانونی ، آن هم یک عوارضی دارد ، آنهایی که تشویق کردند نوه ی امام را برای ثبت نام کردن ، آنهایی که تشویق کردند او را برای شرکت نکردن در امتحان ، آنهایی که تشویق میکنند او را برای اعتراض و ادامه ی اعتراض ، آنها هم زیر سوالند ، آنها هم باید جوابگو باشند ؛ خب شمایی که توقع نداشتید ایشان امتحان بدهد ، چرا تشویقش کردید برای ثبت نام؟ ؛ اگر تشویق کردید برای ثبت نام ، تشویق هم میکردید برای شرکت در امتحان . یک لجبازی هایی دارند در می آورند . باید به خدا پناه ببریم ، واقعاً گاهی آدم به ذهنش میرسد که اگر یی از بچه های این ها در جنگ از دست رفته بود شاید این بازی ها را در نمی آوردند . یک قدری کوتاه می آمدند .  قصه ی آن دو خانمی که سر یک بچه دعوا داشتند ؛ این میگفت مال من است . آن میگفت مال من است . آمده بودند پیش امیر المومنین به داوری ، حضرت فرمود که قنبر برو شمشیر بیاور ، یکی از این خانم ها گفت که یا ابالحسن شمشیر میخواهی چه کار کنی؟حالا بر حسب نقل ، فرموده باشد که بچه را دو نیم کنم ، نصف مال شما ، نصف مال ایشان ؛ این زن ضجه کشید گفت تو را به خدا این کار را نکن ، من از حق خودم گذشتم ، حضرت فرمود بچه مال همین است . بچه را به ایشان بدهید . آن یکی که راضی بود بچه دو نیم بشود ، بچه مال او نبود .اگر بچه مال او بود ، او هم دل میسوزانید به حال بچه . اگر  برای انقلاب ، در تداومش زجر کشیده باشند ، رنج دیده باشند ، درد ملت و مردم را شاید بیشتر و بهتر احساس میکردند و احساس بکنند و این گونه ناسازگاری ها حالا به بهانه ی اینکه بیت امام است . من همینجا به شما عرض کنم ، اولین انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد ، همین جویبار ، من بالای منبر بودم ، ایام تبلیغات انتخابات بود . یک برادری که الان زنده است الحمدلله ، بیانیه ی مرحوم آقای پسندیده را آورد که برادر امام بود ، وسط صحبت من داده دست من گفت که برای مومنین بخوان . خب من فهمیدم چیست این اطلاعیه . گفتم ایشان برادر است ، اما خط امام و مبنای امام دستش نیست . ما از جامعه ی مدرسین تبعیت میکنیم . خب یک عده دادشان در آمده بود که آقا ، به امام اهانت کردی . به بیت امام اهانت کردید . گفتم بروید خبر ببرید بگویید فلان طلبه اینجوری گفت به بیت امام اهانت اگر هست من می پذیرم . خب مرحوم آقای پسندیده از آقای بنی صدر حمایت کرده بود در آن بیانیه ؛ آنها هم که آوردند اصرار د اشتند من بخوانم . من میدانستم ، یعنی میفهمیدم که امام با سبک و سلیقه و مبنای خود ، او را قبول ندارد ، ولی حالا آمده یک فضایی ساخته خودش را عرضه کرده ، امام تحمل کرد . تحمل غیر از قبول داشتن است . که بعد ها هم فرمود که من از اول راضی نبودم . من به او رأی ندادم . امام به بنی صدر رأی نداد . ولی برادر امام ، اطلاعیه ، بیانیه داد به نفع بنی صدر. حالا نمیخواهیماین چیزها را باز کنیم . واقعاً دوست داریم بیت امام ، من بر اساس این توفیقی که خدای رحمان به بنده داده بود سه سال و چند ماه پای بحث امام نشسته بودم . اگر یک ذره ، یک مثقال ، عزّتی و آب رویی داشتیم ؛ البته آن ایام که شکنجه بود و تبعید بود و زندان . آن ایام خریدار نداشت عنوان شاگردی امام ؛ خریدار نداشت عنوان دستخط امام . اما بعدها اگر عزّتی پیدا شده به برکت همان ایام ، الان هم با تمام وجود برای بیت امام ؛ برای نوه ها ، برای خانواده احترام قائلم ، و از خدا میخواهم عزت آنها حفظ بشود . خودشان وظیفه ی سنگین تر دارند . حرمت امامزاده را متولی باید نگه بدارد . هم خودشانباید مراقب باشند و هم مومنین هم به آنها تذکر بدهند که ان شاءلله این عزت مستدام بماند . و افرادی که دنبال اغراض فاسده هستند این خانواده را بهانه نکنند دنبال شرارت و دنبال فتنه و دنبال فساد بروند . که روح امام آزرده میشود از این معنا . از حضور برادران عزیزی که از پادگان حضرت ولی عصر در حال آموزش فنون نظامی هستند زیر نظر بسیج سپاه در نماز حضور دارند تشکر و تقدیر میکنیم ، خلاصه یاد شهداء گرانقدر شهرستان را که در طول هفته ی ماضی ، هفته ی گذشته سالگرد شهادت آنان است ، را باید گرامی داشت .

(((به تبع هر هفته ، خطبه های حضرت آیت الله معلمی مزّین به نام شهدای شهرستان است که هفته ی ماضی ، و چند روز پیش رو ، سالگرد شهادت ایشان بوده است.))) نثار ارواح این عزیزان صلوات…

 

IMG_0716

 

متعاقب تذکرات مقام معظم رهبری نسبت به نفوذ ، در دیدار با دبیر و کارشناسان دبیرخانه ی شورای عالی امنیت ملی فرمودند : «انجام صحیح نقش تصمیم سازی ،»یعنی شورای امنیت در انجام وظیفه ی خود و نقش تصمیم سازی خود بخواهد موفق بشود ، منوط به حاکم بودن فضای انقلابی صد در صد است . یعنی در دبیرخانه ی شورای امنیت ملی تأکید فرمود:«صددرصد فضا باید انقلابی باشد ، باید مقابل جریان بی اعتقاد مبارزه با استکبار ایستاد»دارند فشار میاورند ، دارند هدایت میکنند به سمت سازش با استکبار . سازش با استکبار یعنی وداع با مرحوم امام . سازش با استکبار یعنی وداع با شهدا . سازش با استکبار یعنی برگردیم به همان وابستگی های گذشته و نعوذ بلله…

آنهایی که تعقیب میکنند این هدف پلید را باید آرزو را با بصیرت ملت به گور ببرند . بعد فرمود که موارد تکرار شونده در بیانات امام ، خطوط اساسی انقلاب اسلامی است.یعنی سخنان امام در ارتباط با استکبار ، که کراراً تکرار میکند ، یعنی خط قرمز است ، باید تولّی و تبرّی یعنی با دوستان خدا دوستی ، با دشمنان خدا و دین خدا دشمنی داشتن ، هم در گفتار ، و هم در عمل باید پیدا بشود و نمایان بشود . امیدواریم که ان شاءلله خدای رحمان بعضی ها را که دارند سر به خواب غفلت میبرند بیدارشان بگرداند و این ملت را که راه عزت و افتخار را با همه ی سختی هایش و با همه ی مشکلات و گرفتاری هایش تا اینجا پیش برده خدای منان توفیق بیشتر عطا کند که با عزت و افتخار به قله ی استقلال ، البته تا ظهور ولی الله الاعظم جنگ بین حق و باطل وجود دارد . انسان بی تکلیف نخواهد بود . انسان باید با احساس تکلیف و وظیفه زندگی خود را ادامه دهد تا لقاء رحمت حق به سراغش بیاید.

{{بسم الله الرّحمن الرّحیم  وَالْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ صَدَقَ اللهُ العَلیُّ العَظیم}} // پایان خطبه دوم-

 

IMG_0757

مطالب مرتبط

دکتر یدالهی«مدیر کل ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی» با حضور در دفتر امام جمعه قائم شهر ، با آیت الله معلمی دیدار کردند + تصاویر

پیش از ظهر چهارشنبه مورخ 17 اردیبهشت 1404 ، دکتر یدالهی«مدیر کل ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی» با حضور در دفتر امام جمعه قائم شهر

ادامه مطلب

کاروان زیر سایه خورشید(خادمین حرم مطهر امام رضا«ع») با در دست داشتن پرچم بارگاه مقدس ثامن الحجج«ع» و حضور دفتر امام جمعه شهرستان قائم شهر با آیت الله معلمی دیدار کردند + تصاویر

پیش از ظهر چهارشنبه مورخ 17 اردیبهشت 1404 ، کاروان زیر سایه خورشید(خادمین حرم مطهر امام رضا«ع») با در دست داشتن پرچم بارگاه مقدس ثامن

ادامه مطلب

مراسم بزرگداشت شهادت حضرت آیت الله سلیمانی و یادواره شهید آیت الله قاسمی سوادکوهی و تجلیل از مقام حضرت آیت الله العظمی صالحی مازندرانی ، در مصلی جمعه شهرستان قائم شهر برگزار شد+تصاویر

مغرب شنبه مورخ 13 اردیبهشت 1404 ، مراسم بزرگداشت شهادت حضرت آیت الله سلیمانی و یادواره شهید آیت الله قاسمی سوادکوهی و تجلیل از مقام

ادامه مطلب